کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ظلام
/zalām/
معنی
تاریکی؛ تاریکی اول شب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیدادگران، جفاکاران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظلام
لغتنامه دهخدا
ظلام . [ ظَل ْ لا ] (ع ص ) ظِلّیم . بسیارستم . ظلوم . ستمکارسخت . ستمکاره . || مطلق ظالم : وان اﷲ لیس بظلام للعبید. (قرآن 182/3). ج ، ظلامون . || (اِ) گیاهی است نرم دارای شاخ تر و تازه و دراز و بدان ظِلام (به تخفیف لام ) نیز گفته میشود.
-
ظلام
لغتنامه دهخدا
ظلام . [ ظِ ] (ع اِ) ج ِ ظلمت : تا نگردی او ندانی اش تمام خواه آن انوار باشد یا ظلام .مولوی .
-
ظلام
لغتنامه دهخدا
ظلام . [ ظِ ] (ع اِ) نوعی از گیاه نرم که شاخ تر و دراز دارد. || آسان و اندک از هر چیزی . || (مص ) به چشم بد دیدن در. و منه : نظر الی ّ ظِلاماً؛ أی شزراً. || مظالمه . ستم کردن .
-
ظلام
لغتنامه دهخدا
ظلام . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظُلم .
-
ظلام
لغتنامه دهخدا
ظلام . [ظَ ] (ع اِ) تاریکی ، یا تاریکی اول شب : خفته از آنی که نبینی ز جهل در دل تاریک همی جز ظلام . ناصرخسرو.وز دل به چراغ دین و علم حق نتواند برد مر ظلامش را. ناصرخسرو.تا مه و مهر فلک والی روزند و شبندتا شب و روز جهان اصل ظلام است و ضیاست . مسعودسع...
-
ظلام
واژگان مترادف و متضاد
بیدادگران، جفاکاران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان
-
ظلام
واژگان مترادف و متضاد
تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت ≠ روشنی
-
ظلام
فرهنگ فارسی معین
(ظِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ظلمت ؛ سیاهی ها، تاریکی ها.
-
ظلام
فرهنگ فارسی معین
(ظَ) [ ع . ] (ص .) پرستم ، بسیار ستم .
-
ظلام
فرهنگ فارسی معین
(ظَ لّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تاریکی 2 - تاریکی اول شب .
-
ظلام
دیکشنری عربی به فارسی
تاريک , تيره , تيره کردن , تاريک کردن
-
ظلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zalām تاریکی؛ تاریکی اول شب.
-
ظلام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zallām بسیار ظلمکننده.
-
ظلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ظالم] [قدیمی] zollām = ظالم