کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظفر یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظفر یافتن
لغتنامه دهخدا
ظفر یافتن . [ ظَ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) اِفلاج . اِظفار. بَلل . فَلج . استیلاء. کامیاب شدن . مظفر شدن . غلبه کردن . دست یافتن : دلشاد زی و کامروا باش و ظفر یاب بر کام و هوای دل و بر دشمن غدار. فرخی .مال شد در جهان چو منهزمی تا بر او یافت جود تو ظفری .م...
-
واژههای مشابه
-
ظُفُرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ناخن
-
ظفر دادن
لغتنامه دهخدا
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
-
ظفر کردن
لغتنامه دهخدا
ظفر کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصرت کردن .
-
لئیم ظفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] la'imozofr ۱. پستناخن.۲. [مجاز] بدطینت؛ پستفطرت.۳. [مجاز] خسیس.
-
ابن ظفر
لغتنامه دهخدا
ابن ظفر. [ اِ ن ُ ظَ ف َ ] (اِخ ) حجةالدین ابوعبداﷲ محمدبن ابی محمد صقلی . مولد او صقلیه . در مکه پرورش یافته . کتابی باسلوب کلیله ودمنه دارد موسوم به سلوان المطاع فی عداون الاتباع و آنرا به ابوعبداﷲ محمدبن ابی القاسم اهدا کرده است ، در سال 554 هَ .ق...
-
پیوسته ظفر
لغتنامه دهخدا
پیوسته ظفر. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ظَ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه همواره مظفر است و پیروز : کامران باد همه ساله و پیوسته ظفربخت پاینده و دل زنده و دولت برناه .فرخی .
-
ظفر القدم
دیکشنری عربی به فارسی
ناخن انگشت پا
-
فتح یا ظفر
فرهنگ واژههای سره
پیروز
-
فتح و ظفر
دیکشنری فارسی به عربی
فوز , نصر
-
صبر و ظفر
فرهنگ گنجواژه
شکیبائی و پیروزی.
-
جستوجو در متن
-
فیروزی یافتن
لغتنامه دهخدا
فیروزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزی یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). فاتح شدن . ظفر یافتن . پیروز شدن .
-
پیروزی یافتن
لغتنامه دهخدا
پیروزی یافتن . [ ت َ ](مص مرکب ) مظفر شدن . فاتح شدن . ظفر یافتن . فلج . افلاح . ایراب . فوز. (تاج المصادر). رجوع به یافتن شود.