کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زَ ف َ / زَ ] (اِ)دهان را گویند که به عربی فم خوانند. (برهان ). دهان ... و آن را زفو نیز گفته اند... (انجمن آرا) (آنندراج ). دهان . (جهانگیری ). دهان . فم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). اوستا «زفر» (گلو)، پهلوی زفر. هوبشمان زفر و «زف...
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته . (منتهی الارب ). حمل و بره . (ناظم الاطباء). || خیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا...
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زُ ] (ع اِ) ج ِ ازفر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به ازفر شود.
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) ابن اوس تابعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زُ ف َ ] (اِخ ) نعمان بن ثابت بن المرزبان الکوفی الفارسی ، یکی از شاگردان ابوحنیفه است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... و نیز نام جماعتی است . که یکی از آنها از اصحاب ابوحنیفه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : بوحنیفه گرچه بود اندر شریعت مقتداک...
-
زفر
لغتنامه دهخدا
زفر. [ زُ ف َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). || مرد دلاور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).شجاع . (اقرب الموارد). || دریا. || جوی بسیارآب . || دهش بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
ضفر
لغتنامه دهخدا
ضفر. [ ض َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). از نشیب بر بالا جستن . (زوزنی ). دویدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). || سعی کردن . || بافتن موی . (منتهی الارب ). موی بافتن . (منتخب اللغات ). بافتن گیسو. (...
-
ضفر
لغتنامه دهخدا
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (اِخ ) پشته ٔ بلندی در عرفات . (معجم البلدان ).
-
ضفر
لغتنامه دهخدا
ضفر. [ ض َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ ضَفِرة. (منتهی الارب ).
-
ضفر
لغتنامه دهخدا
ضفر. [ ض ُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَفْر. (منتهی الارب ).
-
ضفر
لغتنامه دهخدا
ضفر. [ض َ ] (ع اِ) رسن تافته که بدان شتر و پالان بندند. ج ، ضُفُر، ضفور. (منتهی الارب ). رسنی که بدان شتر را بندند. (منتخب اللغات ). رسن تافته و بافته . (مهذب الاسماء). || هر دسته ٔ موی بافته ٔ جداگانه . (منتهی الارب ). لاغ . || ریگ توده ٔ کلان فراهم...
-
زفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zafar] [قدیمی] zafar دهان: ◻︎ زبانش بهسان درختی سیاه / زفر باز کرده فگنده به راه (فردوسی: ۱/۲۳۲).
-
ظُفُرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ناخن
-
جستوجو در متن
-
اظافیر
لغتنامه دهخدا
اظافیر. [ اَ ] (ع اِ) جج ِ ظُفر و ظُفُر. (متن اللغة). ج ِ ظُفر و ظُفُر و ظِفر شذوذاً، بمعنی ناخن . (آنندراج ).ناخنها. ج ِ ظفر و اظفور.(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به ظُفر و ظُفُر و ظِفر و اظفار و اظفور شود.
-
اظفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع ظِفر و ظُفر] [قدیمی] 'azfār = ظُِفر