کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظفرمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ظفرمند
/zafarmand/
معنی
پیروزمند؛ فاتح.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیروز، فاتح، مظفر، مظفر، ناصر ≠ مغلوب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظفرمند
لغتنامه دهخدا
ظفرمند. [ ظَ ف َ م َ ] (ص مرکب ) پیروز.
-
ظفرمند
واژگان مترادف و متضاد
پیروز، فاتح، مظفر، مظفر، ناصر ≠ مغلوب
-
ظفرمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] zafarmand پیروزمند؛ فاتح.
-
ظفرمند
واژهنامه آزاد
پیروز.
-
جستوجو در متن
-
فیروز
واژگان مترادف و متضاد
برنده، پیروز، پیروزمند، ظفرمند، غالب، فاتح، مظفر ≠ مغلوب
-
مظفر
واژگان مترادف و متضاد
پیروز، پیروزمند، ظفرمند، ظفریافته، غالب، فاتح، فیروزمند، کامیاب ≠ مغلوب، مقهور
-
اطفاق
لغتنامه دهخدا
اطفاق . [ اِ ] (ع مص ) به مراد رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطفاق خدا کسی را به مرادش ؛ ظفرمند کردن وی را. پیروز کردن او را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
کامگار
لغتنامه دهخدا
کامگار.(ص مرکب ) مقابل ناکام . (مجمل اللغة). آنکه همه ٔ آرزوهای خود را به انجام میرساند. سعادتمند و نیک بخت . (ناظم الاطباء). پادشاه صاحب اقبال . (برهان ). موفق . کامیاب . نایل بمقصود. کامکار. بختیار. دلشاد. دولت یار. مقبل . مسعود : یکی آرزو خواهم از...