کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظریفانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ظریفانه
/zaifāne/
معنی
۱. باظرافت.
۲. [قدیمی] مانند ظریفان؛ بازیرکی و خوشطبعی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظریفانه
لغتنامه دهخدا
ظریفانه . [ ظَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) باظرافت . به وضع خوش . به سبکروحی . به تیزدلی . به شیرین زبانی .
-
ظریفانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] zaifāne ۱. باظرافت.۲. [قدیمی] مانند ظریفان؛ بازیرکی و خوشطبعی.
-
جستوجو در متن
-
nicely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به سادگی، ظریفانه
-
elegantly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیبایی، ظریفانه
-
daintily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جالب است، ظریفانه، بطور شیک
-
airily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما، ظریفانه، شبیه هوا
-
fallal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرشته، ریزه کاری، رفتار ظریفانه
-
ستم ظریف
لغتنامه دهخدا
ستم ظریف . [ س ِ ت َ ظَ ] (ص مرکب ) کسی که در پرده ٔ ظرافت ستم کند و این فعل را ظریفی گویند.(آنندراج ). کسی که ستم او ظریفانه بود : حسن است ستم ظریف یاری عشق است دلی نکرده کاری .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
نازکانه
لغتنامه دهخدا
نازکانه . [ زُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) به ناز و ظرافت . از روی نازکی . ظریفانه : خوش نازکانه می چمی ای شاخ نوبهارکاشفتگی مبادت از آشوب باد دی .حافظ.
-
نازک ادا
لغتنامه دهخدا
نازک ادا. [ زُ اَ ] (ص مرکب ) شیرین حرکات . خوش اطوار. که حرکات و اطوارش ظریفانه و دلنشین است . خوش حرکات : یک شیوه حاصلم ز تو نازک ادا نشدگویا دل شهید مرا خونبها نشد. جلال اسیر (از آنندراج ).|| خوش آواز. خوشنوا. خوش الحان . || (اِ مرکب ) بلبل . (ناظ...
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...