کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظرافت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظرافت کردن
لغتنامه دهخدا
ظرافت کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکیﱡس . به تکلف زیرکی نمودن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ظرافت نمودن
لغتنامه دهخدا
ظرافت نمودن . [ ظَ ف َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تظرف .
-
جستوجو در متن
-
مطایبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشطبعی، شوخی، ظرافت، لودگی، مزاح، هزل ۲. شوخی کردن، مزاح کردن
-
gothicize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوتیک کردن، بسبک گوتیک درامدن، بسبک گوتیک دراوردن، زمخت و بدون ظرافت کردن
-
لاغیدن
لغتنامه دهخدا
لاغیدن . [ دَ ] (مص ) هزل و ظرافت کردن . (آنندراج ). رجوع به لاغ و لاغ کردن شود.
-
خوشمزگی کردن
لغتنامه دهخدا
خوشمزگی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مزاح کردن . اِحماص . شوخی کردن . لودگی کردن . ظرافت طبع بخرج دادن . مسخرگی کردن .
-
فسوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ دَ) (مص ل .) = افسوسیدن : 1 - دریغ و حسرت خوردن . 2 - ظرافت نمودن ، مسخرگی کردن .
-
خنده ریش
لغتنامه دهخدا
خنده ریش . [ خ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) ریشخند و او کسی باشد که مردم بعنوان تمسخر و ظرافت بر او خندند. (برهان قاطع). رجوع به خنده خریش شود.- خنده ریش کردن ؛ تمسخر کردن . استهزاء نمودن . ریشخند کردن . (ناظم الاطباء).
-
لطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَلطاف] lotf ۱. نرمی.۲. مهربانی؛ نیکویی.۳. ظرافت؛ زیبایی.۴. عفووبخشش.۵. بذل کردن؛ بخشیدن چیزی.
-
موی شکافی کردن
لغتنامه دهخدا
موی شکافی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دقت بسیار ورزیدن در کارها یا مسأله ای . در درک یا حل یابیان نکته و موضوعی سخت دقت و ظرافت به کار بردن .
-
مزح
لغتنامه دهخدا
مزح . [ م َ ] (ع مص ) مزاح کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). لاغ کردن . ظرافت کردن . خوش طبعی . ممازحة.لعب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ) خوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سنبل الطیب و سنبل هندی . (ناظم الاطباء).
-
graces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرزوها، زیبایی، ظرافت، بخشش، جذابیت، منت، اقبال، ملاحت، بخشندگی، قرعه، تایید، دعای فیض و برکت، خوش نیتی، خوش اندامی، افسون گری، زینت بخشیدن، موردلطف قراردادن، اراستن، تشویق کردن، لذت بخشیدن
-
grace
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رحمت، زیبایی، ظرافت، بخشش، جذابیت، منت، اقبال، ملاحت، بخشندگی، قرعه، تایید، دعای فیض و برکت، خوش نیتی، خوش اندامی، افسون گری، زینت بخشیدن، موردلطف قراردادن، اراستن، تشویق کردن، لذت بخشیدن