کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظاهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
apparent solar day
روز خورشیدی ظاهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مدتزمان دو گذر متوالی خورشید از نصفالنهار ناظر
-
ابن داود ظاهری
لغتنامه دهخدا
ابن داود ظاهری . [ اِ ن ُ وو دِ هَِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن داودبن علی بن خلف اصفهانی ، معروف بظاهری . شاعر و ادیب و فقیه . پدرش داود ظاهری معروف است ، و او پس از پدر در حلقه ٔ او بتدریس نشست . کتابی در ادب کرده است موسوم به زهره . وفات او به سال 297 ...
-
apparent digested energy
انرژی ظاهری گوارشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] انرژی موجود در غذای مصرفشده منهای انرژی موجود در مدفوع
-
قیافه ظاهری بخود دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تنکر
-
واژههای همآوا
-
زاهری
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) (اِمر.) 1 - گیاه خوشبو. 2 - بوی خوش .
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) حسن بن یعقوب بن سکن مکنی به ابوعلی و منسوب به جدش زاهری بخاری است و از ابوبکر اسماعیلی و دیگران روایت دارد. (تاج العروس ). سمعانی آرد: حسن بن یعقوب بن سکن بن زاهر، اهل بخارا و منسوب است بجد اعلای خود زاهر. از ابوذر عماربن ...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) دندانقانی محدث متوفی در 429 هَ . ق . است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: اسماعیل بن محمدبن احمد دندانقانی مکنی به ابوالقاسم فرزند محمدبن احمد زاهری دندانقانی و از ثقات راویان حدیث است وی بیشتر در قریه و گاهی نیز در شهر درس حد...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) رجوع به زاهربن محمد ابوالعباس شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) غالب بن علی زاهری مکنی به ابومسلم از مشایخ حدیث اسماعیل زاهری فرزند محمدبن احمد زاهری دندانقانی است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به زاهری (محمدبن ) و زاهری (اسماعیل بن محمد) شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمد دندانقانی متولد در 336 هَ . ق . و متوفی در 429 هَ . ق . مردی عالم و زاهد و واعظ و محدث و از شاگردان ابوعلی زاهر فقیه سرخسی است . وی فقه و حدیث را نزد ابوعلی فرا گرفت و از این روی او و فرزندش ابوالقاسم به...
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن سنان (نوه ٔ محمدبن سنان ) زاهری از محدثین است . (ریحانة الادب ). و رجوع به زاهری (محمدبن سنان ) شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (اِخ ) محمدبن سنان بن ظریف از فرزندان زاهربن عمرو مولای عمروبن حمق است و نجاشی و دیگران از وی یاد کرده اند. (از اعیان الشیعه ). و رجوع به ریحانة الادب شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری . [ هَِ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به زاهر و لقب جمعی از محدثان و فقها است که منسوب اند به زاهربن عمرو کندی مولای عمروبن حمق یا زاهربن اسود صحابی و یا ابوعلی زاهر و یا وادی واقع میان مکه و تنعیم . رجوع به ذیل هر یک از این عناوین شود.
-
زاهری
لغتنامه دهخدا
زاهری .[ هَِ ] (اِ) بوی خوش را گویند و بجای راء بی نقطه زای نقطه دار هم آمده است . (برهان قاطع) (رشیدی ). مأخوذ از تازی ، بوی خوش . (ناظم الاطباء). بوی خوش باشد. (لغت فرس اسدی ص 527). بوی خوش باشد و ممکن است مأخوذ از لفظ زهر بمعنی شکوفه ٔ عربی باشد...
-
زاهری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] zāheri ۱. گیاه خوشرنگوبو؛ گیاه خوشبو: ◻︎ تاپدید آمدت امسال خط غالیهبوی / غالیه خیره شد و زاهری و عنبر خوار (عمارۀ مروزی: شاعران بیدیوان: ۳۵۷).۲. بوی خوش.