کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظالع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظالع
لغتنامه دهخدا
ظالع. [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ظلع. ستور خمیده و لنگ . || مرد مائل از حق و جز آن . || مرد گنهکار و تهمت زده . مذکر و مؤنث در وی یکسان است . || سگ لنگ . || سگی که در شب خواب نکند. || سگ ماده ٔ آزمند نر که سگان درپی او افتاده و نگذارند که خواب کند....
-
واژههای همآوا
-
ضالع
لغتنامه دهخدا
ضالع. [ ل ِ ] (ع ص ) ستمکار. جورکننده . || کژ که نه از خلقت باشد. (منتهی الارب ). میل کننده . (منتخب اللغات ). || شتر هفت ساله .
-
ضَالّاً
فرهنگ واژگان قرآن
گمراه
-
جستوجو در متن
-
ظالعة
لغتنامه دهخدا
ظالعة. [ ل ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث ظالع.
-
ظلیع
لغتنامه دهخدا
ظلیع. [ ظَ ] (ع ص ) ستور لنگ . ظالع.
-
ظوالع
لغتنامه دهخدا
ظوالع. [ ظَ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ظالع.
-
منازع
لغتنامه دهخدا
منازع . [ م ُ زِ ] (ع ص ) باکسی در چیزی واکوشنده . (غیاث ) (آنندراج ). خصومت کننده . کشنده کسی را برای خصومت و خصم . مقابل و آنکه با دیگری ستیزه می کند. ستیهنده . جنگجوی . سرکش . معاند. حریف و رقیب و مخالف . (از ناظم الاطباء) : بویوسف یعقوب انصاری قا...
-
لنگ
لغتنامه دهخدا
لنگ . [ ل َ ] (ص )اَعرج . عَرجاء . آنکه پای او لنگد. آنکه لنگد. که یک پای کوتاه و یا شکسته دارد. شَل . آنکه یک پای کوتاه تر دارد. اکسح . ظالع. اَقزل . آنکه یک پای شکسته یا بریده یا خشک دارد. معیوب الرِجل . کسح . کسیح . کسحان . (منتهی الارب ) : چرخ چن...
-
ابوالاسود دئلی
لغتنامه دهخدا
ابوالاسود دئلی . [ اَ بُل ْ اَ وَ دِ دُ ءَ ] (اِخ ) ظالم بن عمروبن سفیان بن جندل و بعضی گفته اند سلیمان بن عمرو و به گفته ٔ برخی سلیمان بن عامر و جمعی دیگر نام او را عمربن حلس بن نفاثةبن عدی بن دئل بن بکربن عبد مناف بن کنانة المکنی باَبی الاسود الدئل...