کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظافر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ظافر
/zāfer/
معنی
پیروزییابنده؛ پیروز؛ ظفریابنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن القاسم بن منصوربن عبداﷲبن خلف بن عبدالغنی الجذامی ، مکنی به ابی منصور و معروف به حداد. موطن وی اسکندریه . او شاعری ادیب و نیکوسخن بود. و وی راست دیوانی مشتمل بر مدح گروهی از مصریان . وفات به محرم سال 529 هَ . ق . به مصر. جماع...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن تمیم . رجوع به عیون الانباء چ مصر ج 2 ص 108 شود.
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن جابربن منصور السکری ،مکنّی به ابوحکیم . او مسلمانی دین دار و عالم به صناعت طب و یکی از بزرگترین متمیزین این علم و در علوم حکمیه متقن و آراسته ٔ به فضائل و علم و ادب و دوستدار اشتغال و تضلع به علوم بود. وی در بغداد درک صحبت اب...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن جعفربن ابی القاسم السلمی ، مکنی به ابوعامر دمشقی . او از مکی بن علان و اسماعیل عراقی و محمدبن ابی القاسم قزوینی و دیگران استماع حدیث کرد. ذهبی در معجم گوید: وفات وی به سال 702 هَ . ق . بود. و برخی ولادت وی را در 715 گفته اند....
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح بن ثابت الانصاری العدوی . وی مردی تهیدست و نیکوکار بود و نظمی نیکو داشت و شیخ ابوحیان از وی اخذ روایت کرده است . از اوست :تمیس فتخجل الاغصان منهاو تزری فی التلفت بالغزال و تحسب بالازار لقد تغطت و قد ابدت به کل الج...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن الحافظبن محمدبن المستنصربن الظاهربن الحاکم بن العزیزبن المعزبن المنصوربن القائم بن المهدی العبیدی ، مکنی به ابی المنصور. مولد او به قاهره روز یکشنبه نیمه ٔ ربیعالاول 527 هَ . ق . به روز وفات الحافظ. بر حسب وصیت حافظ با...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبدالرحمن بن اسماعیل بن عامربن مطرف بن ذی النون امیر طلیطله . مولد وی به اوائل قرن پنجم هجری است . ابن بغونش و دانشمندان دیگری از معاصرین او از وی فوائد جمه گرفته اند. رجوع به عیون الانباء چ مصر ج 2 ص 48 و قاموس الاعلا...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) صلاح الدین عامر الاول ابن طاهر، از بنی طاهر، جانشینان رسولیان یمن . وفات 870 هَ . ق . رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 91 شود.
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) صلاح الدین عامر الظافر الثانی ، از بنی طاهر، جانشینان رسولیان یمن . وی از 894 تا 923 هَ . ق . حکم راند. در 923 سلسله ٔ بنی طاهر به دست ممالیک و ترکان عثمانی برافتاد. رجوع به طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 91 شود. در قاموس الاعلام ت...
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (اِخ )(الَ ...) محمدبن اسماعیل قاضی اشبیلیه . رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمدعلی اﷲبن ابی عمرو عباد... شود.
-
ظافر
لغتنامه دهخدا
ظافر. [ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ظفر. ظفریابنده . فیروزی یابنده . فیروز.
-
ظافر
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) ظفر یابنده ، پیروز، فیروز.
-
ظافر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāfer پیروزییابنده؛ پیروز؛ ظفریابنده.
-
واژههای مشابه
-
حسین ظافر
لغتنامه دهخدا
حسین ظافر. [ ح ُ س َ ف ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی . در طرابلس غرب متولد شد و از دانشکده ٔ افسری استانبول فارغ التحصیل گشت و در 27 رمضان 1371 هَ . ق . 1952/ م . درگذشت و مؤلفاتی دارد. (معجم المؤلفین ).