کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ظاء
لغتنامه دهخدا
ظاء. (ع اِ) نام حرف ظ و در لغت عرب ظاء به معنی زن بزرگ پستان است . صاحب آنندراج پستان زن زال گفته است .
-
جستوجو در متن
-
ظی
لغتنامه دهخدا
ظی . (ع اِ) نام حرف ِ ظاء. ظ.
-
اظواء
لغتنامه دهخدا
اظواء. [ اَظْ ] (ع اِ)ج ِ ظاء، از حروف تهجی بر تذکیر و ج ِ آن بر تأنیث ظاآت است . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به ظاء شود.
-
لثوی
لغتنامه دهخدا
لثوی . [ ل ِ ث َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لثة: ظاء از حروف لثوی است .
-
مشالة
لغتنامه دهخدا
مشالة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) ظاء مشالة؛ ظاءمؤلف . ظاء اخت الطاء. طاء مشالة؛ طاء مؤلف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و البیض کله بالضاد المعجمة الابیض النملة و النعام فانه بالظاء المشالة. (قاموس مجدالدین ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
بهض
لغتنامه دهخدا
بهض . [ ب َ ] (ع مص ) گران شدن و گران بار کردن کار کسی را. این لغت به ظاء معجمه بیشتر آمده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به بهظ شود.
-
ظ
لغتنامه دهخدا
ظ. (حرف ) نشانه ٔ حرف هفدهم است از الفبای عرب و نام آن ظاء است و ظی و در حساب جُمَّل آن را به نهصد دارند و در حساب ترتیبی فارسی نماینده ٔ عدد بیست است و آن یکی از دو حرف مختص به عرب است که یکی همین ظ و دیگری ض است و از حروف مصمته و مطبقه و از حروف هف...
-
عض
لغتنامه دهخدا
عض . [ ع َض ض ] (ع اِ) گزیدگی دندان . (ناظم الاطباء). || سختی ، گویند: عض الزمان یا عض الحرب ؛ یعنی سختی روزگار یا سختی جنگ . و آن را عظ به ظاء نیز نوشته اند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
طلا
لغتنامه دهخدا
طلا. [ طَ ] (اِخ ) قلعتی است به آذربایجان (این لفظ عجمی و اصل آن تلاست ، چه در کلام عجم طاء و ظاء و ضاد و ثاء و حاء و صاد خالصه و جیم خالصه نیست ). (معجم البلدان ).
-
مطبقة
لغتنامه دهخدا
مطبقة. [ م ُ ب ِ ق َ ] (ع ص ) حمی مطبقة؛ تب درگیرنده ٔ تمام اندام و تب که شبانروز خنک نگردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تب دائم که شبانه روز قطع نگردد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). تب که نبرد و دموی است و چشم و گوش و صورت سرخ...
-
علی مروزی
لغتنامه دهخدا
علی مروزی . [ ع َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مبارک مروزی . مکنی به ابوالحسن . صوفی و شاعر بود و در سال 519 هَ . ق . درگذشت . او را قصیده ای است در ظاء و شرح آن . (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1343 و هدیة العارفین ج 1 ص 696).
-
مستعلیات
لغتنامه دهخدا
مستعلیات . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستعلیة. حروفی که خواندن آنها زبان را به حنک اعلی بردارد، و بعضی نوشته اند که سر زبان به کام رود و آن هفت حرف است : صاد و ضاد و طاء و ظاء و خاء معجمه و غین معجمه و قاف ، و حروف منخفضه سوای اینها است . (غیاث )...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مطرف بن اسحاق القاضی المصری ، مکنی به ابوالفتح . وی در دولت مصریه بروزگار الحاکم میزیست و او را تآلیفی است در ادب ، ازجمله : کتاب النوائح ، کتابی بزرگ در لغت . رساله ای در ضاد و ظاء و آن کتاب به نام شریف ابوالحسن محمدبن قا...
-
حروف چشمه دار
لغتنامه دهخدا
حروف چشمه دار. [ ح ُ ف ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف صاحب دایره ، که در کتابت دائره داشته باشد، چون جیم و حاء و خاء و سین و شین و صاد و ضاد، یا صاد و ضاد و طاء و ظاء و مانند آن . (غیاث ).