کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: té] (ریاضی) te =تی۱
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) te نام واج «ت».
-
ت
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) te ضمیر متصل که به آخر کلمه افزوده میشود و به این معانی دلالت میکند: ۱) مالِ تو؛ تو: دخترت، چشمت. ۲) تو را: میفرستمت، ◻︎ ای غایب از نظر به خدا میسپارمت / جانم بسوختی و ز جان دوست دارمت (حافظ: ۲۰۰). ۳) به تو: گفتمت.
-
تُ
لهجه و گویش گنابادی
to در گویش گنابادی یعنی تو ، شما ، دوم شخص مفرد
-
ت
واژهنامه آزاد
تُ:(to) در گویش گنابادی یعنی تو، ضمیر دوم شخص مفرد
-
جستوجو در متن
-
طلاطل
لغتنامه دهخدا
طلاطل . [ طَ طِ / طُ طِ ] (ع اِ) بیماریی است در پشت خر که قطع کند آن را. طُلاطلة. (منتهی الارب ).
-
ثططة
لغتنامه دهخدا
ثططة. [ ث َ طِ طَ / ث ِ طَ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثَطّ.
-
طقطقی
لغتنامه دهخدا
طقطقی . [ طِ طَ ] (اِخ ) محمدبن علی .
-
طلاکاری
لغتنامه دهخدا
طلاکاری . [ طِ / طَ ] (حامص مرکب ) عمل طلاکار.
-
طلاکوبی
لغتنامه دهخدا
طلاکوبی . [ طِ / طَ ] (حامص مرکب ) عمل طلاکوب .
-
شماطه دار
فرهنگ فارسی معین
(شَ مّ طَ یا طِ) [ معر. ] (اِفا.) صدادار.
-
طراقاطراق
فرهنگ فارسی معین
(طَ طَ) (اِمر. صت .) آوازها و صداهای پیاپی .
-
طرفاطرف
فرهنگ فارسی معین
(طَ. طَ) [ ع - فا. ] (ق مر.) دور، کنار.
-
قوطه
فرهنگ فارسی معین
(طَ یا طِ) [ ع . قوطة ] (اِ.) گوجه فرنگی .
-
لقانطه
فرهنگ فارسی معین
(لُ طَ یا طِ) [ تر. ] (اِ.) رستوران ، مهمان خانه .