کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیم
لغتنامه دهخدا
طیم . [ طَ ] (ع مص ) سرشتن خدای کسی را بر نیکوئی . یقال : طامه اﷲ علی الخیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصدر «طامه اﷲ علی الخیر»؛ ای جبله . (تاج المصادر بیهقی ). || نیکوکار شدن . یقال : طام فلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
تیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اکیپ، باند، دسته، گروه ۲. تعهد ۳. غمخواری ۴. کاروانسرا ۵. اندوه، دلتنگی ۶. آویشن
-
تیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کاروانسرای بزرگ .
-
تیم
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) اندوه ، دلتنگی .
-
تیم
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) یک دستة ورزشکار از یک رشتة ورزشی .
-
تیم
لغتنامه دهخدا
تیم . (اِ) کاروانسرای بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 342). کاروانسرای بزرگ را گویند. چه تیمچه کاروانسرای کوچک است . (برهان ). کاروان سرا. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث اللغات ) (اوبهی ). کاروانسرای بزرگ است و حجره و خانه را نیز گویند. (انجمن آ...
-
تیم
لغتنامه دهخدا
تیم . [ ت َ ] (ع اِ) بنده و از آن است تیم اﷲبن ثعلبةبن عکابة و تیم اﷲبن قاسط در نمر، و در قریش . تیم بن مرة قوم ابی بکر (رض ) و تیم بن غالبین فهر و تیم بن قیس بن ثعلبةبن عکابة ودر بکر تیم بن شیبان بن ثعلة و در ضبة تیم اللات و تیم بن ضبة و در خزرج تیم...
-
تیم
لغتنامه دهخدا
تیم . [ ت َ ] (ع مص ) بنده ٔ خود کردن و رام و منقاد گردانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بنده گردانیدن به عشق . (زوزنی ). به بندگی گرفتن دوستی . (تاج المصادر بیهقی ).
-
تیم
لغتنامه دهخدا
تیم . [ ت َ ی َ ] (اِخ ) بطنی است از غافق و از آن قبیله است : القاضی محمد التیمی که از انس روایت دارد. (از منتهی الارب ). بطنی است از عرب . (ناظم الاطباء). || کوهی است شرق مدینه . (از منتهی الارب ).
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: team] tim ۱. گروهی بازیکن که با یکدیگر در مقابل یک گروه ورزشی دیگر بازی میکنند یا مسابقه میدهند: تیم فوتبال.۲. گروهی مرکّب از دو نفر یا بیشتر که برای یک هدف مشخص تلاش میکنند: تیم پزشکی.
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی] [قدیمی] tim ۱. کاروانسرا.۲. بنایی شامل چند دکان یا حجره که بازرگانان در آنجا دادوستد میکنند؛ بازار: ◻︎ امیدهاست که از یال او ادیم برند / هزار کفشگر اندر میان رستهٴ تیم (سوزنی: لغتنامه: تیم).
-
تیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tim ۱. اندوه؛ دلتنگی.۲. غمخواری.
-
تیم
واژهنامه آزاد
گروهاد.