کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیف گرمامکانیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
retardation time spectrum, retardation spectrum
طیف درنگش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] توزیع زمانهای درنگش مادۀ گرانروکشسان که میتواند با تنوارهای نشان داده شود که شمار فراوانی فنر و بالشتک روغنی دارد که بهصورت سری بسته شدهاند
-
Raman spectrum
طیف رامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] نمایش یا نمودار شدت پراکندگی رامان نور تکفام بهصورت تابعی از بسامد نور پراکندهشده
-
microwave spectrum
طیف ریزموج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] گسترهای از شدت تابشهای الکترومغناطیسی بهصورت تابعی از بسامد در محدودۀ ریزموج
-
spectrometer
طیفسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای برای انجام عملیات طیفسنجی
-
spectrometry
طیفسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بهکارگیری روشهای طیفشناختی برای اندازهگیری طولِموجها و شدت خطوط یا نوارهای طیفی بهمنظور شناسایی اتمها، مولکولها یا یونهای سازنده
-
spectroscopy
طیفشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از فیزیک که با تولید و اندازهگیری و تفسیر طیف الکترومغناطیسی حاصل از گسیل یا جذب تابش یا طیف انرژی ذرات سروکار دارد
-
spread-spectrum
طیفگسترده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی نوعی فنّاوری انتقال رادیویی که اطلاعات کاربر را در پهنای باندی بسیار فراختر از پهنای باند لازم میگنجاند
-
spectrum of a matrix
طیف ماتریس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ ویژهمقدارهای یک ماتریس
-
peripheral spectrum
طیف محیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
comparison spectrum
طیف مقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] طیف معلومی با خطوط تیز که معیاری برای شناسایی طیف مورد نظر است
-
spectroscope
طیفنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای برای تولید و مشاهده و مطالعۀ طیف
-
خیال طیف
لغتنامه دهخدا
خیال طیف . [ خ َ / خیا ل ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلم . آنچه در خواب بینند. رؤیا.
-
طیف سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) teyfsanj طیفبین همراه با نورسنج برای اندازهگیری شدت نسبی قسمتهای طیف نوری؛ اسپکتروفوتومتر.
-
طیف نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) teyfna(e,o)mā وسیلهای که در آن منشور بلورین قرار داده شده و برای مطالعه و تجزیۀ نور بهکار میرود؛ اسپکترسکپ.
-
spectrum preserving map
نگاشت حافظ طیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار