کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طیاره
/tayyāre/
معنی
۱. [منسوخ] هواپیما.
۲. (صفت) [قدیمی] = طیار
۳. [قدیمی] نوعی کشتی تندرو.
۴. [قدیمی] پرنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. هواپیما
۲. زخمه، مضراب
۳. منجنیق
۴. قایق تندرو، کشتیتندرو
دیکشنری
aircraft, airplane
-
جستوجوی دقیق
-
طیاره
لغتنامه دهخدا
طیاره . [ طَی ْ یا رَ / رِ ] (از ع ، اِ) کشتی سریع تیزرو. (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). نوعیست از کشتی . ج ، طیارات . (مهذب الاسماء). کشتی و جهاز تیزرو را گویند. (برهان ). || ترازوی راست . (مهذب الاسماء). قسمی ترازو. || (ص ) کنایه از اسب تیزرفتار...
-
طیاره
واژگان مترادف و متضاد
۱. هواپیما ۲. زخمه، مضراب ۳. منجنیق ۴. قایق تندرو، کشتیتندرو
-
طیاره
فرهنگ فارسی معین
(طَ یّ رَ یا رِ) [ ع . طیارة ] (ص .) مؤنث طیار. 1 - کشتی تیزرو. 2 - هواپیما.
-
طیاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طَیّارَة] tayyāre ۱. [منسوخ] هواپیما.۲. (صفت) [قدیمی] = طیار۳. [قدیمی] نوعی کشتی تندرو.۴. [قدیمی] پرنده.
-
طیاره
دیکشنری فارسی به عربی
طائرة
-
طیاره
واژهنامه آزاد
هواپیما ، وسیله ی نقلیه
-
واژههای مشابه
-
طیارة
لغتنامه دهخدا
طیارة. [ رَ ] (ع اِمص ) پاکیزگی . || ظرافت . خوبی . شدت . سختی . || متانت . || ارج . قدر و قیمت . || پردلی . شجاعت . || (ص ) گیج . || (اِمص ) حالت و هیئت گیجی . (دزی ج 2 ص 79).
-
پره طیاره
دیکشنری فارسی به عربی
زعنفة
-
طیاره تندرو
دیکشنری فارسی به عربی
مقص
-
ابو طیاره
لهجه و گویش تهرانی
خودرو قراضه
-
واژههای همآوا
-
تیاره
لغتنامه دهخدا
تیاره . [ رِ ] (اِخ ) شهر و مرکز ولایتی است در الجزایر که دردامنه ٔ کوهی بهمین نام واقع است و 24800 تن سکنه دارد و یکی از مراکز فلاحتی این کشور است . (از لاروس ).
-
تیاره
واژهنامه آزاد
(کرمانی) هواپیما.