کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیارات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طیارات
/tayyārāt/
معنی
۱. [جمعِ طیّارَة] [منسوخ] = طیاره
۲. [قدیمی] در دورۀ مغول، نوعی درآمد که از چند طریق بهدست میآمده، منجمله اموال و املاکی که وارث نداشته و مالی که از شخص رشوهخوار یا کسی که از اموال پادشاه دزدیده بود، میگرفتند؛ آنچه از مال شخص غایب ضبط میشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیارات
لغتنامه دهخدا
طیارات . [ طَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ طَیّاره . رجوع به طَیّارة شود. درآمد دیوانی حاصل از جریمه ٔ مختلس یا مال بلا و ارث یا مال گمشده و یا مال غائب مفقودالاثر بلاوارث : و طیارات دیوان و توفیرات خزانه الا برخصتی شرعی از وجهی مرضی بخودراه نمیدهد. (المعجم چ ...
-
طیارات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tayyārāt ۱. [جمعِ طیّارَة] [منسوخ] = طیاره۲. [قدیمی] در دورۀ مغول، نوعی درآمد که از چند طریق بهدست میآمده، منجمله اموال و املاکی که وارث نداشته و مالی که از شخص رشوهخوار یا کسی که از اموال پادشاه دزدیده بود، میگرفتند؛ آنچه از مال شخ...
-
جستوجو در متن
-
هواپیمائی
لغتنامه دهخدا
هواپیمائی . [ هََ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل هواپیما. || (اِ مرکب ) سازمان ناظر بر پرواز طیارات .
-
گردفناخسرو
لغتنامه دهخدا
گردفناخسرو. [ گ َ ف َن ْ نا خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) عضدالدوله بیرون شهر [ شیراز ] جایی ساخت و آن را گردفناخسرو نام نهاد و بازاری نیکو در میان ایشان بساخت ، چنانکه ارتفاع آن از طیارات و غیر آن شانزده هزار دینار بوده به دیوان عضدی میرسید و پس چنان خراب ش...
-
غایبانه
لغتنامه دهخدا
غایبانه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) غائبانه . در حال غیاب . در زمان غیاب .- ارادت غایبانه ؛ ارادت به کسی قبل از آشنایی : خدمت شما نرسیده ام اما غایبانه ارادت دارم .|| مال کسی که مرگ و زندگی آن شخص معلوم نباشد و او را وارث نبود و چون خداون...
-
طیاره
لغتنامه دهخدا
طیاره . [ طَی ْ یا رَ / رِ ] (از ع ، اِ) کشتی سریع تیزرو. (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). نوعیست از کشتی . ج ، طیارات . (مهذب الاسماء). کشتی و جهاز تیزرو را گویند. (برهان ). || ترازوی راست . (مهذب الاسماء). قسمی ترازو. || (ص ) کنایه از اسب تیزرفتار...
-
هاشمی
لغتنامه دهخدا
هاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) یاسین حلمی «پاشا» ابن السید سلماس الهاشمی . از رجال بزرگ سیاسی عراق در 1299 هَ . ق . در بغداد متولد شد و در همانجا به تحصیل پرداخت و سپس برای ادامه ٔ تحصیل به برلین رفت و در 1905 م . رئیس «ارکان حرب » شد. سپس وارد جمعیت «العهد»...
-
رادار
لغتنامه دهخدا
رادار. (فرانسوی / انگلیسی ، اِ) کلمه ٔ مرکب از حروف اول کلمات انگلیسی : رادیو دتکشن اند رنجینگ (بمعنی تجسس کردن و میزان کردن با رادیو). پس کلمه رادار اسمی است مرکب از حروف آغاز سه کلمه فوق و از این نوع است کلمه ٔ «لوران »، یعنی دریانوردی دور. و «شورا...
-
ابوطاهر قرمطی
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر قرمطی . [ اَ هَِ رِ ق َ م َ / ق ِ م ِ ] (اِخ ) سلیمان بن حسن جنابی ابن بهرام فارسی . از مردم گنافه ٔ فارس . در روز دوشنبه ٔ 25 ربیعالاَّخر 311 هَ . ق . به بغداد خبر آمد که ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی با 1700 پیاده به بصره آمده و نردبان ها بر ...