کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طِبْنَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تبن
لغتنامه دهخدا
تبن . [ ت َ ب ِ ] (ع ص ) زیرک و باریک بین . (قطر المحیط). نعت است از تَبَن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باریک بین و ریزکار و زیرک . (ناظم الاطباء). || بازی کننده بدست خود به هر چیز. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تبن
لغتنامه دهخدا
تبن . [ ت ُ ب َ ] (اِخ ) نصر گوید: موضعی است به یمان از مخلاف لحج و سیدحمیری درباره ٔ آن گوید:هلاّ وقفت علی الاجراع من تبن و ماوقوف کبیرالسن فی الدمن .(معجم البلدان ج 2 ص 364).
-
تبن
لغتنامه دهخدا
تبن . [ ت ُ ب ُ ] (اِ) شوره زار و زمین بی گیاه . (ناظم الاطباء). اشتینگاس این لغت را بهمین معنی و با تردید ذکر کرده و شعوری بنقل از شرفنامه آن را شوره معنی کرده است ولی در نسخه ٔخطی شرفنامه ٔ منیری کتابخانه ٔ سازمان تین بمعنی شوره آمده است . رجوع به ...
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ ] (ع اِ) گروه بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : ماادری ای الطبن هو؛ ای اَی ّالناس هو. (منتهی الارب ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ ] (ع مص ) طبانة. طبانیة. طبونة. زیرک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). دانا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ / طَ ب َ ] (ع مص ) فروپوشیدن آتش را تا نمیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آتش در زیر خاکستر پنهان کردن تا نمیرد. (تاج المصادر بیهقی ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ / طِ / طُ ب َ ] (ع اِ) بازیی است مر عربان را که بفارسی سدره نامند، و آن خطوطی است که بر زمین کشند. || مرداری که آنرا در دام کرکس و ددان اندازند برای صید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ ب َ ] (ع اِمص ) زیرکی . (منتهی الارب ). طبانة و طبانیة و طبونة مثله . (آنندراج ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طَ ب ِ ] (ع ص ) زیرک . دانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ طبنة. (منتهی الارب ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طبنة.
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طُ / طِ ب ُن ن ] (اِخ ) شهری در مغرب از سرزمین زاب که در منتهی الیه و پایان بلاد مغرب واقع است وگروهی از اعلام از این شهر برخاسته اند. و منسوب بدان طبنی است . (سمعانی ورق 367 ب ). رجوع به طبنة شود.
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [ طُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ طبنة. (منتهی الارب ).
-
طبن
لغتنامه دهخدا
طبن . [طُ ] (ع اِ) طنبور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || رباب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
طبنة
لغتنامه دهخدا
طبنة. [ طُ ن َ ] (ع اِ) آواز طنبور. || آواز رباب . || بازیچه ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، طُبَن ، طُبْن .