کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طویل دراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طویل دراز
لغتنامه دهخدا
طویل دراز. [ طَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چغاپور بخش خورموج شهرستان بوشهر در 30 هزارگزی جنوب خورموج و دامنه ٔ خاوری کوه مند. جلگه و معتدل و مالاریائی با 472 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات و خرما. شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (فرهنگ ...
-
واژههای مشابه
-
طویل الباع
لغتنامه دهخدا
طویل الباع . [ طَ لُل ْ ] (ع ص مرکب ) درازدست . (مفاتیح خوارزمی ). و رجوع به باع شود.
-
طویل البنات
لغتنامه دهخدا
طویل البنات . [ طَ لُل ْ ب َ ] (اِخ ) کوهی میان یمامه و حجاز (طویل النبات بتقدیم نون بر باء نیز آمده است ). (معجم البلدان ).
-
طویل الزندین
لغتنامه دهخدا
طویل الزندین . [ طَ لُزْ زَ دَ ] (ع ص مرکب ) آنکه استخوانهای هر دو ذراع آن بلند و بزرگ باشد. (منتهی الارب ).
-
طویل العمر
لغتنامه دهخدا
طویل العمر. [طَ لُل ْ ع ُ ] (ع ص مرکب ) دراززندگانی . بسیارزیست .
-
طویل العولق
لغتنامه دهخدا
طویل العولق . [ طَ لُل ْ ع َ ل َ ] (ع ص مرکب ) درازدم ، و منه : هذا الکلام طویل العولق ؛ ای طویل الذنب . (منتهی الارب ).
-
طویل النبات
لغتنامه دهخدا
طویل النبات . [ طَ لُن ْ ن َ ] (اِخ ) رجوع بطویل البنات شود.
-
طویل المدت
فرهنگ فارسی معین
(طَ لُ لْ مُ دَّ) [ ع . ] (ص مر.) زمان زیاد، مدت طولانی .
-
ام طویل
لغتنامه دهخدا
ام طویل . [ اُم ْ م ِ طَ ] (اِخ ) دایه ٔ علی بن حسین (ع ) بود. پسر او یحیی برادر رضاعی امام سجاد باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
پارلمنت طویل
لغتنامه دهخدا
پارلمنت طویل . [ ل ِ م ِ ت ِ طَ ] (اِخ ) آخرین مجلس شوری که شارل اول پادشاه انگلیس بسال 1640م .1049/ هَ . ق . منعقد کرد و کرُمول آنرا بسال 1653م .1063/هَ . ق . منحل ساخت و پس از مرگ او دوباره دایر شد.
-
بطیخ طویل
لغتنامه دهخدا
بطیخ طویل . [ ب ِطْ طی خ ِ طَ ] (اِ) خربزه است و قید طویل برای جدا کردن آن از بطیخ مستدیر می آورده اند که هندوانه باشد. ملونیا. (ابن بیطار).
-
حسن طویل
لغتنامه دهخدا
حسن طویل . [ ح َس َ ن ِ طَ ] (اِخ ) (شیخ ...) درگذشته ٔ 1317 هَ . ق . او راست : عنوان البیان در تفسیر که مقدمه ٔ آن درمصر به سال 1316 هَ . ق . چاپ شده است . (معجم المطبوعات ).
-
خرقان طویل
لغتنامه دهخدا
خرقان طویل . [ خ َ رَ طَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درزاب بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع در 56هزارگزی شمال باختری مشهد. این ده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و آب آن از قنات و محصولات آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه و گلیم با...
-
طویل القامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: طویلالقامَة] [قدیمی] tavilolqāme بلندقد؛ بلندبالا؛ درازبالا.