کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طویله بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طویله بستن
معنی
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیمه زدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طویله بستن
لغتنامه دهخدا
طویله بستن . [ طَ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) خیمه زدن . (آنندراج ).
-
طویله بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیمه زدن .
-
واژههای مشابه
-
طویله گاه
لغتنامه دهخدا
طویله گاه . [ طَ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاه در 5 هزارگزی باختر کنگاور و3 هزارگزی شمال شوسه ٔ کنگاور به کرمانشاه . دره و سردسیر با 72 تن سکنه . آب آن از چشمه و نهر کبوترلانه . محصول آنجا غلات دیمی و آب و قلمستان . شغ...
-
طویله گاه
لغتنامه دهخدا
طویله گاه . [ طَ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد در 32 هزارگزی خاور هرسم و 5 هزارگزی تالاندشت . دشت و دامنه و سردسیر با 250 تن سکنه . آب آن از چاه .محصول آنجا غلات دیمی و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو ا...
-
طویله درق
لغتنامه دهخدا
طویله درق . [ طَ ل َ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان در 21 هزارگزی زنجان کنار راه مالرو قیدار. کوهستانی و سردسیر با 222 تن سکنه . آب آن از چشمه .محصولات آنجا غلات و انگور. شغل اهالی زراعت و قالی وگلیم و جاجیم بافی . ر...
-
طویله ها
لغتنامه دهخدا
طویله ها. [ طَ ل َ ] (اِخ ) از چهار آبادی کوچک بنام طویله ٔ بزرگ ، طویله ٔ کوچک و کواکب و سادات تشکیل شده که در نزدیکی هم واقع و تابع بخش مرکزی شهرستان اهواز میباشند، در 48 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 15 هزارگزی جنوب راویس به هفتگل . دشت و گرمسیر با 2...
-
هم طویله
لغتنامه دهخدا
هم طویله . [ هََ طَ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دو چهارپا که آنها را در یک آخور یا استبل بندند: دو خر را که هم طویله کنند، هم بو نشوند هم خو میشوند. || هم رشته ، چه طویله به معنی سمط و رشته بود. || قرین . مقارن : اگر با متانت قلم مهابت شمشیر هم طویله نباشد...
-
جزیره ٔ طویله
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ طویله . [ ج َ رَ ی ِ طَ ل َ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ کشم است که به نامهای جزیره ٔ ابن کوان وجزیره ٔ ابرکافان و جز آن نامیده شده است . رجوع به کلمات مرقوم و کتاب سرزمین های خلافت شرقی ص 282 شود.
-
میخ طویله
لغتنامه دهخدا
میخ طویله .[ طَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب معمولاً به فک اضافه به کار رود و مراد از آن میخ بزرگ و کلفت و بلندی است که بر سر حلقه ای دارد برای گذراندن طناب از آن . میخ بزرگ که یک سر بخو (پابند) بدان بندند. (از یادداشت مؤلف ). در گناباد خراسان ،...
-
لمدة طويلة
دیکشنری عربی به فارسی
دراز , طولا ني , طويل , مديد , کشيده , دير , گذشته ازوقت , اشتياق داشتن , ميل داشتن , ارزوي چيزي را داشتن , طولا ني کردن , مناسب بودن
-
میخ طویله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] mixtavile میخ بزرگ حلقهدار که در زمین میکوبند و افسار ستور را به آن میبندند.
-
هم طویله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamtavile چارپایانی که با هم در یک اسطبل باشند.
-
طویله خوک
دیکشنری فارسی به عربی
زريبت الخنازير
-
سر طویله
لهجه و گویش تهرانی
طویله اشراف که گاری و کالسکه در آن میرفت.