کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طویت
/taviy[y]at/
معنی
۱. نیت؛ ضمیر؛ خاطر؛ اندیشه؛ باطن شخص.
۲. راز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اندیشه، قصد، مافیالضمیر، نیت
۲. باطن، درون، دل، ضمیر
۳. راز، سر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طویت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، قصد، مافیالضمیر، نیت ۲. باطن، درون، دل، ضمیر ۳. راز، سر
-
طویت
لغتنامه دهخدا
طویت . [ طَ وی ی َ ] (ع اِ) راز. (منتهی الارب ). اندیشه . (دهار) (دستوراللغة). نیت . ضمیر. (منتخب اللغات ). دل . (مهذب الاسماء). درون : وجوه لشکر و اعیان و حشم را بخواند و گفت شما عادت من در خلوص عبودیت و صفای عقیدت و طویت و یکدلی و مناصحت و عرفان حق...
-
طویت
فرهنگ فارسی معین
(طَ یَّ) [ ع . طویة ] (اِ.)1 - نیت ، اندیشه . 2 - راز، باطن .
-
طویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طویّة] [قدیمی] taviy[y]at ۱. نیت؛ ضمیر؛ خاطر؛ اندیشه؛ باطن شخص.۲. راز.
-
واژههای مشابه
-
صافی طویت
لغتنامه دهخدا
صافی طویت . [ طَ وی ی َ ] (ص مرکب ) پاک نهاد. پاکیزه ضمیر : آن خسرو صافی طویت امیر یار احمد اصفهانی را به تفویض منصب وکالت سرافراز گردانید. (حبیب السیر جزء چهارم از ج 3 ص 352).
-
پاک طویت
لغتنامه دهخدا
پاک طویت .[ طَ وی ْ ی َ ] (ص مرکب ) پاکدرون . پاک قصد. پاک نیت .
-
واژههای همآوا
-
طویة
لغتنامه دهخدا
طویة. [ ی َ ] (اِخ ) حصنی است به اسپانیا.
-
جستوجو در متن
-
مطویة
لغتنامه دهخدا
مطویة. [ م َ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مطوی . ج ،مطویات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از ناظم الاطباء). بئر مطویة؛ چاه بناشده و نوردیده شده از سنگ . (ناظم الاطباء). و رجوع به طویت و دو ماده ٔ قبل شود.
-
مطویات
لغتنامه دهخدا
مطویات . [ م َ وی یا ] (ع ص ، اِ) چیزهای پیچیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ مطویه . (ناظم الاطباء) : و ماقدروا اﷲ حق قدره و الارض جمیعاً قبضته یوم القیمة و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون . (قرآن 67/39).- مطویات ضمیر ؛ کنایه از اراد...
-
بلالة
لغتنامه دهخدا
بلالة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) تری . نمناکی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || بقیه ٔ مودت . (منتهی الارب ): طویت فلانا علی بلالته ؛ تحمل او را کردم با وجود بدی و عیبی که در او بود، یا با او مدارا کردم در حالی که بقیه ای از مودت و دوستی ...
-
بللة
لغتنامه دهخدا
بللة. [ ب َ ل َ ل َ / ب ُ ل ُ ل َ ] (ع اِ) تری : طویت السقاء علی بللته . (منتهی الارب ). || طویته علی بللته ؛ یعنی تحمل او را کردم با وجود آنچه در او بود از عیب و بدی ، و یا با او مدارا کردم در حالی که باقیمانده ای از دوستی در او بود. و اصل آن مأخوذ...
-
خمیرة
لغتنامه دهخدا
خمیرة. [ خ َ رَ ] (ع اِ) خمیرمایه . برازده . مایه خمیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || طبیعت . طبع. طینت . طویت . کیان . کینونت . فطرت . نهاد. گهر. گوهر. خلقت . جبلت . آب و گل . ذات . (یادداشت بخط مؤلف ). || مقوا که کنند نه از ...