کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طومار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طومار
/tumār/
معنی
١. مکتوب یا نامۀ بلند.
٢. [قدیمی] دفتر؛ صحیفه.
٣. [قدیمی] نامه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دفتر، صحیفه، عریضه، کتاب، تومار، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
دیکشنری
petition, roll, round robin, scroll
-
جستوجوی دقیق
-
طومار
واژگان مترادف و متضاد
دفتر، صحیفه، عریضه، کتاب، تومار، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
-
طومار
لغتنامه دهخدا
طومار. (ع اِ) قسمی خط عربی از نوع ثقال . (ابن الندیم ). || نامه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نامه ٔ دراز. (تفلیسی ). ج ، طوامیر. || دفتر. (منتهی الارب ). صحیفه . (منتخب اللغات ). || کاغذ نوشته ، و امروز نوشته های لوله کرده را گویند. لوله ٔ کاغذ....
-
طومار
فرهنگ فارسی معین
[ معر - یو. ] (اِ.) 1 - نامه ، دفتر. 2 - نوشتة دراز.
-
طومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی، جمع: طوامیر] ‹تومار، طامور› tumār ١. مکتوب یا نامۀ بلند.٢. [قدیمی] دفتر؛ صحیفه.٣. [قدیمی] نامه.
-
طومار
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
واژههای مشابه
-
طومار مصری
لغتنامه دهخدا
طومار مصری . [ رِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به پیزر شود. ظاهراً همان قرطاس مصری است که از بردی یعنی لوخ و پاپیروس کردندی : و الروم تکتب فی الحریر الابیض و الرق و غیره و فی الطومار المصری و الفلجان . (ابن الندیم ).
-
طومار و دفتر
فرهنگ گنجواژه
مکتوبات.
-
تعویض و طومار
واژهنامه آزاد
تعویض و طومار
-
واژههای همآوا
-
تومار
لغتنامه دهخدا
تومار. (اِ) طومار. (دهار). طومار، که لوله ای است از سیم یا زر در آن تعویذ نهاده بر گردن بندند. کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص در روز قیامت . (ناظم الاطباء). رجوع به طومار شود.
-
تومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] tumār = طومار
-
جستوجو در متن
-
تومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] tumār = طومار
-
طامور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tāmur = طومار