کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طولکاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
destretch
طولکاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کاهش طول بدنۀ هواگَرد ترابری برای تولید نسخهای جدید از آن
-
واژههای مشابه
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که دارای 303 تن سکنه است ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و میوه است . مزارع مزارگاهی ، پشت مزار و پی گدار جزو این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (اِخ ) رجوع به کاهی کابلی شود.
-
کاهی
لغتنامه دهخدا
کاهی . (ص نسبی ) به رنگ کاه .رنگی بین زرد و سفید. (یادداشت مؤلف ) : مرا ز نان جو خویش رنگ کاهی به که از شراب حریفان سفله گلناری . امیدی رازی .|| از جنس کاه . || نوعی کاغذ پست بدرنگ . (یادداشت مؤلف ). کاغذ که از کاه کنند و رنگ زرد آن نزدایند.
-
کاهی
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص نسب .) منسوب به کاه . 2 - ساخته شده از کاه . 3 - به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد).
-
طول
واژگان مترادف و متضاد
۱. درازا، درازی ۲. ضلعبزرگتر ۳. دیرش، مدت، زمان ≠ پهنا، عرض ۴. امتداد، مسافت، بعد
-
طول
فرهنگ واژههای سره
درازا، درازنا
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . (ع اِمص ، اِ) زیادت . فزونی . (منتهی الارب ) افزونی . (مهذب الاسماء). فضل . || علو. || سعه . فراخی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). دستگاه . (منتهی الارب ). || توانگری . (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). غنی ̍. توانائی . (منتهی الارب ). قدرت . (م...
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . (ع اِمص ، اِ) عمر. || غیبت . || درنگی . (منتهی الارب ). طُوَل . رجوع به طُوَل شود. طیل . (منتهی الارب ). || پهلوی مربع. (التفهیم ص 25). || درازی . (مهذب الاسماء). درازنا. بالا. بلندی . امتداد. استطاله . خلاف عرض . خلاف قصر. نقیض قصر. یکی ازسه ب...
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . (ع ص ، اِ) ج ِ اطول و طولی ̍.
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . (ع مص ) دراز شدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (زوزنی ) (تاج المصادر).
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . [ طَ ] (ع مص ) منت نهادن بر کسی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || فزونی کردن بر کسی . فخر نمودن . (منتهی الارب ). با کسی فضل کردن . (زوزنی ). در فضل غلبه کردن . (تاج المصادر). غالب آمدن در فضل . (منتخب اللغات ). || غالب آمدن در درازی ، و منه...
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . [ طَ وَ ] (ع اِمص ) درازی لفج برین شتر، یا عام است . (منتهی الارب ). درازی در لب بالائین شتر. (منتخب اللغات ).
-
طول
لغتنامه دهخدا
طول . [ طِ وَ ] (ع اِ) طیل . پای بند ستور. رسن دراز که بدان ستور را بعلف بندند. گویند: ارخ للفرس طوله ؛ یعنی دراز کن رسن آن را. و طال طولک و طیلک ؛ یعنی دراز شدعمر تو یا درنگی یا غیبت تو. (منتهی الارب ). رسن که بدان پای چارپا بندند. رسن دراز که ستور ...