کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوفان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طوفان
/tufān/
معنی
۱. (هواشناسی) جریان شدید هوا؛ باد سخت و تند.
۲. [مجاز] هر نوع اتفاق ناخوشایند.
۳. [مجاز] همهمه.
۴. [قدیمی] آب فراوان یا سیل شدید که ناگهان مساحت زیادی از زمین را فراگیرد و غرق کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ≠ نسیم
۲. غوغا، هیاهو، سروصدا
۳. سیل، سیلاب
۴. بلا، مصیبت
۵. کار فوقالعاده، شاهکار
برابر فارسی
توفان
فعل
بن گذشته: طوفان کرد
بن حال: طوفان کن
دیکشنری
storm
-
جستوجوی دقیق
-
طوفان
فرهنگ نامها
(تلفظ: tufān) (معرب از یونانی) (= توفان) جریان هوای بسیار شدید و معمولاً همراه با بارش باران ، برف ، تگرگ یا رعد و برق ؛ (به مجاز) غوغا ، هیاهو ؛ (درقدیم) آب بسیار چنان که همه جا را
-
طوفان
واژگان مترادف و متضاد
۱. توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ≠ نسیم ۲. غوغا، هیاهو، سروصدا ۳. سیل، سیلاب ۴. بلا، مصیبت ۵. کار فوقالعاده، شاهکار
-
طوفان
فرهنگ واژههای سره
توفان
-
طوفان
لغتنامه دهخدا
طوفان . (ع اِ)انقلاب سخت هوا. || باران سخت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). باران که همه جا رسد. (مهذب الاسماء). || آب بسیار که همه را بپوشد. (منتهی الارب ). آب که همه چیز را فراگیرد. آب که از زمین برآید و همه را غرق کند. سیل غرق کننده . (منتخب اللغ...
-
طوفان
لغتنامه دهخدا
طوفان . [ طَ وَ ] (ع مص ) طوف . گرد و پیرامون کعبه گشتن . (منتهی الارب ). گرد ورآمدن . (زوزنی ). گرد برآمدن . (تاج المصادر). گرد چیزی گشتن . (منتخب اللغات ).
-
طوفان
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) 1 - باران فراوان و شدید. 2 - باد سخت . 3 - هر چیز شدید و بسیار.
-
طوفان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] tufān ۱. (هواشناسی) جریان شدید هوا؛ باد سخت و تند.۲. [مجاز] هر نوع اتفاق ناخوشایند.۳. [مجاز] همهمه.۴. [قدیمی] آب فراوان یا سیل شدید که ناگهان مساحت زیادی از زمین را فراگیرد و غرق کند.
-
طوفان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tifun طاری: tifun طامه ای: tufân طرقی: tifun کشه ای: tifun نطنزی: tufân
-
طوفان
دیکشنری فارسی به عربی
اعصار , عاصفة , فيضان , کارثة
-
واژههای مشابه
-
طُّوفَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
طوفان (هر حادثهاي است که انسان را احاطه کند ، و ليکن بيشتر متعارف شده که در آب بسيار زياد استعمال شود . و در مجمع البحرين ميگويد : اين کلمه به معناي سيلي است که زمين را در خود غرق کند ، و اصل آن ، ماده طوف است که به معناي طواف و دور زدن ميباشد . )
-
طوفان کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. طوفان بهپا کردن، غوغا کردن، قیامت کردن، شاهکار کردن ۲. کاری خارقالعاده انجام دادن
-
طوفان مازندرانی
لغتنامه دهخدا
طوفان مازندرانی . [ ن ِ زَ دَ ] (اِخ ) اسمش میرزا طیب و اصلش از ملک هزارجریب من توابع دارالمرز مازندران بوده . پس از تحصیل کمالات و کسب مقالات مهاجرتی و مسافرتی بعراق عجم پذیرفته ، در صفاهان اهاجی رکیکه گفته و شنفته از معاصرین حاج لطفعلی بیگ آذر و سا...
-
طوفان نوح
لغتنامه دهخدا
طوفان نوح . [ ن ِ نو ] (اِخ ) مصیبت و بلیه ای که بر بنی نوع بشر آمده و هیچ یک از بنی نوع بشر جز هشت نفر خانواده ٔ نوح رهائی نیافتند. (قاموس کتاب مقدس ). فروگرفتن قسمتی بزرگ یا همه ٔ زمین در زمان نوح . صاحب مرآت جهان نما آورده که : اهل تاریخ از سه طوف...
-
مرغ طوفان
لغتنامه دهخدا
مرغ طوفان . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرنده ای است از راسته ٔپرده پایان که دارای قدی متوسط است منقارش کوتاه و خمیده و شیاردار است و در قاعده ٔ آن منخرین قرار دارد. رنگ پرهایش تیره است . این پرنده بسیار دورپرواز است و کشتی مسافربری را هفته ...