کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طودی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طودی
لغتنامه دهخدا
طودی . (اِخ ) ده کوچکیست از دهستان سنگان بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان در 55 هزارگزی جنوب میرجاوه کنار راه فرعی میرجاوه به خاش با 45 تن سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
واژههای همآوا
-
تودی
لغتنامه دهخدا
تودی ٔ. [ ت َ] (ع مص ) (از: «ودء») برابر کردن زمین را بر کسی : وداء علیه الارض تودیئاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تودئة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || هلاک کردن قوم را: وداء فلان بالقوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ا...
-
جستوجو در متن
-
موسی کف
لغتنامه دهخدا
موسی کف . [ سا ک َ ] (ص مرکب ) موسی دست . که ید بیضا دارد. (یادداشت مؤلف ) : میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارددست ابلیس و جنودش کند از ما کوتاه . منوچهری .شاه موسی کف چو خنجر برکشدزیر ران طودی روان خواهد نمود. خاقانی .و رجوع به موسی بن عمران و موسی ...