کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طوبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طوبال
لغتنامه دهخدا
طوبال . (اِخ ) ابن یافث بن نوح . کسی که بسرزمین اسپانیا درآمد و بدین مناسبت آنجا اندلس نام یافت . (الحلل السندسیة ج 1 ص 33 از نفح الطیب ).
-
طوبال
لغتنامه دهخدا
طوبال . (ع اِ) میش نر را طوبال نامند. (فهرست مخزن الادویه ). و لایقال للکبش طوبال . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
توبال
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک توپال .
-
توبال
لغتنامه دهخدا
توبال . (معرب ، اِ) توپال . بمعنی مس باشد که به عربی نحاس گویند و براده و سونش مس و نقره و امثال آن را نیز گفته اند و بعضی گویند مس و آهن و امثال آن را چون بتابند و چکوش و پتک بر آن زنند ریزه هائی که از آن می ریزد و می پاشد آنها را توبال می گویند، و ...
-
توبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: توپال] ‹توپال› [قدیمی] tubāl ریزههایی که از مس یا آهن تفته هنگام کوبیدن و چکش زدن آن میریزد؛ بُراده.
-
جستوجو در متن
-
طوبالة
لغتنامه دهخدا
طوبالة. [ ل َ ] (ع اِ) میش . ج ، طوبالات (و لایقال للکبش طوبال ). (منتهی الارب ).