کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طواف رکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طواف قدوم
لغتنامه دهخدا
طواف قدوم . [ طَ ف ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف القدوم و حج شود.
-
طواف لقا
لغتنامه دهخدا
طواف لقا. [ طَ ف ِ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طواف اللقاء. رجوع به طواف القدوم شود.
-
طواف نساء
لغتنامه دهخدا
طواف نساء. [ طَ ف ِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طواف نسا. یکی از هیجده فعل حج تمتع است که پس از سعی در مابین صفا و مروه و پیش از دو رکعت نماز طواف نسا انجام می یابد و زن وقتی حلال میشود که طواف نسا با دو رکعت آن بجا آورند، در طواف نساء نیت چنین کن...
-
طواف وداع
لغتنامه دهخدا
طواف وداع . [ طَ ف ِ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف صدر شود.
-
طواف کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) گرد چیزی گشتن ، دور زدن .
-
طواف اول عهد
لغتنامه دهخدا
طواف اول عهد. [ طَ ف ِ اَوْ وَ ل ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به طواف القدوم شود.
-
طواف یوم النحر
لغتنامه دهخدا
طواف یوم النحر. [ طَ ف ُ ی َ مِن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مانند طواف زیارت عبارت از گردش در اطراف خانه ٔ کعبه است در یکی از ایام ماه قربان هفت نوبت . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
طَرف و طواف
فرهنگ گنجواژه
گرد گشتن، دور گشتن.
-
جستوجو در متن
-
رکن
فرهنگ فارسی معین
(رُ کْ) [ ع . ] 1 - (اِ.) پایه ، ستون . 2 - جزو بزرگتر و قوی تر از هر چیز. 3 - حجرالاسود؛ سنگی که به دیوار کعبه نصب است و حاجیان آن را هنگام طواف لمس می کنند. ج . ارکان .
-
چاررکن
لغتنامه دهخدا
چاررکن . [ رُ ] (اِ مرکب ) چهار رکن . در مناسک حج عبارت است از مسح و طواف و سعی و حلق . || دو دست و دو پای .
-
چهاررکن
لغتنامه دهخدا
چهاررکن . [ چ َ / چ ِ رُ ] (اِ مرکب ) ارکان اربعه . پایه های چهارگانه . || عناصر چهارگانه . چهارآخشیج . آب و آتش و باد و خاک . || چهارطبع. طبایع اربعه . || دو دست و دو پا.- چهاررکن کعبه ؛ منار شامی و یمانی و عراقی و حجرالاسود. و این چهار از ارکان کع...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (مولانا...) (اِخ ) حسن از اعیان هرات بزمان شاهرخ تیموری ... و شیخ بهاءالدین عمر در زمان خاقان والا گهر میرزا شاهرخ فی سنه ٔ اربع و اربعین و ثمانمائه بعزیمت گذراندن حج اسلام و طواف تربت جنت رتبت حضرت خیرالانام علیه الصلوة و الس...
-
طوف
لغتنامه دهخدا
طوف . [ طَ ] (ع مص ) طواف . طوفان .تطواف . (منتهی الارب ). مطاف . تجلس . گشت . شوط. دور گردیدن . گرد گردیدن . گرد برآمدن . (تاج المصادر). گرد ورآمدن . (زوزنی ). گرداگرد چیزی گردیدن . مطلق سیر و گشت . (غیاث ) (آنندراج ). گرد و پیرامون کعبه گشتن . (منت...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...
-
عمرة
لغتنامه دهخدا
عمرة. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) عمره . یکی از ارکان حج ، و آن از «اعتمار» مشتق شده است بمعنی زیارت کردن یا قصد مکانی آباد کردن . و در شرع آن را «حج اصغر» نیز گویند و آن را چهار عمل است : احرام ، طواف ، سعی بین صفا و مروه ، حلق . ج ، عُمَر، عُمُرات . (از منته...