کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طهو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طهو
لغتنامه دهخدا
طهو. [ طَهَْ وْ ] (ع اِ) کار. و منه حدیث ابی هریرة حین روی حدیثاً، فقیل له : اسمعت من رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله و سلم ، فقال : فما طهوی اذاً؛ ای فما عملی ان لم احکم ذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابوعبیدة و هذا مثل ضربه ُ فی احکامه للحدیث و اتقانه ...
-
طهو
لغتنامه دهخدا
طهو. [ طَهَْ وْ / طُ هَُ وو ] (ع مص ) گوشت پختن . (منتهی الارب ). بریان کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
واژههای همآوا
-
تهو
لغتنامه دهخدا
تهو. [ ت َهَْ وْ ] (ع مص ) غافل شدن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
تهو
لغتنامه دهخدا
تهو. [ ت ِ ] (اِ) مخفف تیهو است و آن پرنده ای است شبیه به کبک ، لیکن کوچکتر است از کبک . (برهان ) (از آنندراج ). جانوری است که گوشتش لذیذ باشد و آن را تیهو نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). تیهو. (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). مخفف تیه...
-
تهو
لغتنامه دهخدا
تهو. [ ت ُ ] (اِ) به معنی تفو است که آب دهن و آب دهن انداختن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). انداختن آب دهن باشد و آن را تفو نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). آب دهن که تفو نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). تفو و تف و آب دهن و ته . (ناظم الاطباء). ...
-
طحو
لغتنامه دهخدا
طحو. [ طَح ْوْ ] (ع مص ) گستردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گسترانیدن . (دهار). بگسترانیدن . (تاج المصادربیهقی ). مثل الدحو. (زوزنی ). || گسترده شدن . || به درازا کشیدن . || خفتن بر پهلوی چپ . || خفتن . || رفتن . یقال : ماادری این طحا؛ ای ذهب َ. || ...
-
تهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tohu = تفو
-
جستوجو در متن
-
طهی
لغتنامه دهخدا
طهی . [ طَهَْ ی ْ ] (ع مص ) گوشت پختن . بریان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طهو. طُهی ّ.
-
طهی
لغتنامه دهخدا
طهی . [ طُ هی ی ] (ع مص ) گوشت پختن .بریان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طهو. طَهْی .
-
اندوهگین گردیدن
لغتنامه دهخدا
اندوهگین گردیدن . [ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب )لهف . طهو. (از منتهی الارب ). تشاحی . سدم . (یادداشت مؤلف ). اندوهگین شدن . و رجوع به اندوهگین شدن شود.
-
بریان کردن
لغتنامه دهخدا
بریان کردن . [ ب ِرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کباب کردن . برشته کردن . پختن . تف دادن . اشتواء. اطباخ .افتئاد. اکشاء. انضاج . حَنذ. تَشویة. شَی ّ. طَجن . طَهو. طَهی . طَهَیان . قَلو. قَلی . کَشَی : از آن پس که بی توش و بی جانْش کردبر آن آتش تیز بریانْش کر...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...