کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طنین زنگ ایجاد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغنية
-
دارای طنین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رنين
-
طنین دار شبیه صدای زنگ
دیکشنری فارسی به عربی
خشب
-
واژههای همآوا
-
تنین
فرهنگ فارسی معین
(تَ نِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اژدها. 2 - ماهی . ج . تنانین . 3 - نام یکی از صورت های فلکی نیمکرة شمالی آسمان .
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت َ ] (ع اِ) بمعنی تِن ّ است ... (منتهی الارب ). قرین و همتا و حریف و همزاد. (ناظم الاطباء). رجوع به تِن ّ شود.
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) از جزایر دریای هند است . حمداﷲ مستوفی آرد: جزیره ٔ تنین طویل و عریض تمام است و در او کوههای بلند و عمارت بسیار و در عهد اسکندر برآنجا اژدهایی عظیم بوده است و اهالی آنجا را منزعج گردانیده و ایشان هر روز چند گاو...
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) (کوه ...) از اعمال موصل و نزدیک کوه جودی است . (از معجم البلدان ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن مهدی ، بدان جهت که فربه و سیاه فام بود. (منتهی الارب ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) لقب سیف القیل شُرَحْبیل بن عمرو است . (منتهی الارب ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (ع اِ) اژدها. (دهار) (مفاتیح ) (ربنجنی ) (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی اژدها که ماری است بزرگ . (آنندراج ).مار عریض و پهن . (از ناظم الاطباء). مار بزرگ . (از اقرب الموارد)....
-
تنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَنانین] [قدیمی] tennin ۱. ماهی.۲. مار بزرگ.۳. اژدها.〈 تنین فلک: (نجوم)۱. از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دباکبر و دباصغر قرار دارد؛ اژدهای فلک.۲. کهکشان.
-
جستوجو در متن
-
resonances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رزونانسها، تشدید، طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین
-
resonance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رزونانس، تشدید، طنین، پیچش صدا، ایجاد طنین
-
ضجيج
دیکشنری عربی به فارسی
صداي بلند , غوغا , طنين بلند , طنين افکندن