کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طمول
لغتنامه دهخدا
طمول . [ طَ ] (ع ص ) مرد بدزبان بیباک . (منتهی الارب ).
-
طمول
لغتنامه دهخدا
طمول . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طمل . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
تمول
واژگان مترادف و متضاد
۱. استطاعت، تمکن، تنعم، ثروت، دارایی، مال، مکنت، منال، وسع ≠ فقر، نداری ۲. توانگری، ثروتمندی، مالداری ۳. توانگر شدن، دارا شدن، مالدار شدن، ثروتمندشدن ≠ مفلس شدن، ورشکستن، ورشکستهشدن
-
تمول
فرهنگ واژههای سره
توانگر
-
تمول
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) توانگر شدن ، ثروتمند شدن .
-
تمول
لغتنامه دهخدا
تمول . [ ت َ م َوْ وُ ] (ع مص ) مالدار شدن . (زوزنی ). مال داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بسیارمال شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مالدار شدن و دولتمندی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مالداری و دولت و ثروت و مکنت . (ناظم الاطباء).
-
تمول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamavvol ۱. مالدار شدن؛ مال بسیار بهدست آوردن؛ ثروتمند شدن.۲. توانگری.
-
جستوجو در متن
-
طمل
لغتنامه دهخدا
طمل . [ طِ ] (ع ص ، اِ) مرد پلیدزبان شوخ چشم بیباک . ج ، طمول . (منتهی الارب ). مرد بدکار که از بد کردن باک ندارد. (منتخب اللغات ). || آب تیره . || جامه ٔ سبزرنگ . || گلیم سیاه . || سیاه هرچه باشد. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || ناکس . فرومایه . ...