کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طملس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طملس
لغتنامه دهخدا
طملس . [ طَم َل ْ ل َ ] (ع اِ) رَغیف ٌ طَمَلَّس ٌ؛ گرده ٔ خشک . گرده ٔ سبک تنک . (منتهی الارب ). نان خشک . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
تملص
فرهنگ فارسی معین
(تُ مَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رهایی یافتن ، رستن . 2 - لیز خوردن ، از دست افتادن .
-
تملس
لغتنامه دهخدا
تملس . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) فوت کردن . || گذاشتن (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). بیرون شدن از میان قوم . (از اقرب الموارد). || نسو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تابان و نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ا...
-
تملص
لغتنامه دهخدا
تملص . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) رستن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). رهیدن و تخلص . (از اقرب الموارد).
-
تملص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamallos ۱. رستن؛ خلاص شدن.۲. تن به کار ندادن.۳. لغزیدن.