کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طمطام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طمطام
/tamtām/
معنی
۱. وسط دریا؛ میانۀ دریا.
۲. معظم هرچیز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طمطام
لغتنامه دهخدا
طمطام . [ طَ ] (ع اِ) میانه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || معظم دریا. || معظم از هر چیز. (منتهی الارب ).
-
طمطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tamtām ۱. وسط دریا؛ میانۀ دریا.۲. معظم هرچیز.
-
واژههای همآوا
-
تمتام
لغتنامه دهخدا
تمتام . [ ت َ ] (ع ص ) سخن تاناک و یا میم ناک گوینده و کسی که سخن او به حنک درخورد یا گنگلاج که سخن وی به فهم ناید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه زبانش با تاء گردد. (مهذب الاسماء). کسی که در کلام تای فوقانی بسیار تلفظ کند به هندی توتلا گویند. (...
-
تمتام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] tamtām کسی که با شتاب سخن گوید و سخنش فهمیده نشود.