کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طماع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طماع
/tammā'/
معنی
پرطمع؛ طمعکار؛ حریص؛ آزمند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزمند، پرحرص، حریص، طمعورز، پرطمع، آزور، دندانگرد، طمعکار ≠ قانع
۲. افزونخواه، زیادخواه، افزونطلب
برابر فارسی
آزمند
دیکشنری
acquisitive
-
جستوجوی دقیق
-
طماع
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزمند، پرحرص، حریص، طمعورز، پرطمع، آزور، دندانگرد، طمعکار ≠ قانع ۲. افزونخواه، زیادخواه، افزونطلب
-
طماع
فرهنگ واژههای سره
آزمند
-
طماع
لغتنامه دهخدا
طماع . [ طَ ] (ع مص ) طماعیة. آزمند گردیدن و حریص گشتن . || امید داشتن . (منتهی الارب ).
-
طماع
لغتنامه دهخدا
طماع . [ طَم ْ ما ] (ع ص ) بسیارحرص . (منتخب اللغات ). طمعکننده . (مهذب الاسماء). پرطمع. طمعکار : او را یعقوب جندی گفتندی ، شریری طماعی نادرستی ... (تاریخ بیهقی ص 685).
-
طماع
فرهنگ فارسی معین
(طَ مّ) [ ع . ] (ص .) بسیار طمع کننده .
-
طماع
دیکشنری عربی به فارسی
ازمند , حريص , طماع , دندان گرد , پر خور
-
طماع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tammā' پرطمع؛ طمعکار؛ حریص؛ آزمند.
-
طماع
دیکشنری فارسی به عربی
جشع , طماع
-
واژههای مشابه
-
حریص و طماع
فرهنگ گنجواژه
دله.
-
واژههای همآوا
-
طَمَعاً
فرهنگ واژگان قرآن
حرص و علاقه شديد
-
جستوجو در متن
-
دندان گرد
دیکشنری فارسی به عربی
طماع
-
پر خور
دیکشنری فارسی به عربی
طماع