کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلیل
لغتنامه دهخدا
طلیل . [ ] (اِخ ) منزلی در راه کرک که دارای گیاه دفلی فراوان بوده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 13 شود.
-
طلیل
لغتنامه دهخدا
طلیل . [ طَ] (ع ص ، اِ) خون رایگان رفته . || شیرین . || بوریا، یا از برگ درخت بوی جهودان یا ازشاخ نخل یا از پوست آن بافته . ج ، اَطِلّة، طِلّة، طُلُل . (منتهی الارب ). حصیر. (مهذب الاسماء). حصیری که از برگ خرما و جز آن بافته باشند. (منتخب اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
تلیل
لغتنامه دهخدا
تلیل . [ ت َ] (ع اِ) گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و له تلیل کجزع السحوق ؛ ای عنق . (اقرب الموارد). ج ، اتله ، تلل ، تلائل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (ص ) بر زمین زده یا بر گردن ...
-
جستوجو در متن
-
اطله
لغتنامه دهخدا
اطله . [ اَ طِل ْ ل َ ](ع اِ) ج ِ طلیل . (منتهی الارب ). رجوع به طلیل شود.
-
سایهدار
واژگان مترادف و متضاد
سایهگستر، سایهانداز، سایهافکن، سایهور، طلیل ≠ بیسایه
-
اطلة
لغتنامه دهخدا
اطلة. [ اَ طِل ْ ل َ ] (ع اِ) ج ِ طلیل . (متن اللغة) (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به طلیل شود.
-
طلل
لغتنامه دهخدا
طلل . [ طُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ طَلیل . (منتهی الارب ).
-
طلة
لغتنامه دهخدا
طلة. [ طِل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طَلیل . (منتهی الارب ).
-
حصیر
لغتنامه دهخدا
حصیر. [ ح َ ] (ع اِ)باریه . (معجم البلدان ). زیغ بوریا از نی . (مهذب الاسماء).بوریای خرما. (غیاث از کشف و سروری ). بوریا. بوری . بوریه . باری . باریاء. بوریاء. طلیل : و از وی [ از شهرک مامطیر بدیلمان ] حصیری خیزد سطبر و نیکو. (حدودالعالم ). و از آمل ...
-
شیرین
لغتنامه دهخدا
شیرین . (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت . (آنندراج ) (بهار عجم ). || طفل شیرخواره . (ناظم الاطباء). شیری . || هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. غذا و خوراک باحلاوت . (ناظم الاطباء). حالی . حلو. صاحب طعمی چو...