کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلیق الوجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طلیق الوجه
/taliqolvajh/
معنی
گشادهروی؛ خندان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلیق الوجه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] taliqolvajh گشادهروی؛ خندان.
-
واژههای مشابه
-
طليق
دیکشنری عربی به فارسی
روان , سليس , فصيح , شل , سست , لق , گشاد , ول , ازاد , بي ربط , هرزه , بي بندوبار , لوس وننر , بي پايه , بي قاعده , رهاکردن , درکردن(گلوله وغيره) , منتفي کردن , برطرف کردن , شل وسست شدن , نرم وازاد شدن , حل کردن , از قيد مسلوليت ازاد ساختن , سبکبار ...
-
ام طلیق
لغتنامه دهخدا
ام طلیق . [ اُم ْ م ِ طُ ل َ ] (اِخ ) زن ابوطلیق . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 252 شود.
-
طلیق اللسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] taliqollesān گشادهزبان؛ تیززبان.