کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلیطلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلیطلة
لغتنامه دهخدا
طلیطلة. [ طُ ل َ طُ ل َ / طُ ل َ طَل َ ] (اِخ ) شهری است (دراندلس ) بر بر کوه ، و رود تاجه از گرد وی برآید. (حدود العالم ). و از آن تا قرطبه هفت روز راه بوده است .این شهر را مسلمانان به سال نودویک از هجرت (مطابق 719 م .) متصرف شدند. (لین پول ). و آن ...
-
جستوجو در متن
-
طلیطلاء
لغتنامه دهخدا
طلیطلاء. [ طُ ل َ طَ ] (اِخ ) نام شهری است ، و احتمالاً شهر مزبور همان طلیطله است .(یاقوت به نقل از ابن درید). رجوع به طلیطلة شود.
-
فحص
لغتنامه دهخدا
فحص . [ ف َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ بزرگی از اعمال طلیطله . (معجم البلدان ).
-
شبطران
لغتنامه دهخدا
شبطران . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دژی است از توابع طلیطله به اندلس . (از معجم البلدان ).
-
لورنسانه
لغتنامه دهخدا
لورنسانه . [ ] (اِخ ) اسقف طلیطلة. (الحلل السندسیة ج 1 ص 444).
-
ارنیش
لغتنامه دهخدا
ارنیش . [ اُ ] (اِخ ) ناحیه ای از اعمال طلیطله در اندلس . (معجم البلدان ).
-
مدینةالاملاک
لغتنامه دهخدا
مدینةالاملاک . [ م َ ن َ تُل ْ اَ ] (اِخ ) طلیطلة. لانها فیما یقال ملکها اثنان و سبعون انساناً. (نفح الطیب ج 1 ص 770، از یادداشت مؤلف ). رجوع به طلیطلة شود.
-
مدینةالملوک
لغتنامه دهخدا
مدینةالملوک . [ م َ ن َ تُل ْ م ُ ] (اِخ ) نام دیگر شهر طلیطله است . (از حواشی بهار بر ص 497 مجمل التواریخ ). رجوع به طلیطله شود : چنین روایت است که به مدینةالملوک در خانه بیافتند... (مجمل التواریخ ص 497).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مسرة. از علمای طلیطلة. وی در هشت روز مانده از ماه رجب سال 352 هَ .ق . در طلیطله درگذشت . (الحلل السندسیة ج 2 ص 31).
-
غالب
لغتنامه دهخدا
غالب . [ ل ِ ] (اِخ )ابن غلمون . این نام در یکی از سکه هایی که در طلیطله بدست آمده وجود دارد. (از الحلل السندسیة ص 391).
-
فج حیوة
لغتنامه دهخدا
فج حیوة. [ ف َج ْ ج ُ ح َی ْ وَ ] (اِخ ) جایی است در اندلس از اعمال طلیطله . (معجم البلدان ).
-
فرج
لغتنامه دهخدا
فرج . [ ف َ رَ ] (اِخ ) شهری است در اندلس که به وادی الحجاره معروف است . در بین شمال و شرق قرطبه است و بین آن و طلیطله شهرهایی است . (معجم البلدان ).
-
طلبیرة
لغتنامه دهخدا
طلبیرة. [ طَ ل َ رَ ] (اِخ ) نام اسقفی از اساقفه ٔ طلیطلة. (الحلل السندسیه ج 1 ص 444).
-
ابن خمیس
لغتنامه دهخدا
ابن خمیس . [ اِ ن ُ خ َ ] (اِخ ) ابوجعفر احمد. از مردم طلیطله . او در هندسه و نجوم و طب ماهر و استاد بوده است .