کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طلحی
لغتنامه دهخدا
طلحی . [ طَ حی ی ] (اِخ ) ابواسحاق طلحةبن عبیداﷲبن محمدبن اسماعیل بصری . ندیم موفق خلیفه ٔ عباسی . متوفی بسال 271 هَ .ق . و کتاب المتیمین و کتاب جواهر الاخبار از اوست .
-
طلحی
لغتنامه دهخدا
طلحی . [ طَ حی ی ] (ص نسبی ) منسوب به طلحةبن عبیداﷲ مشهور. (سمعانی ).
-
طلحی
لغتنامه دهخدا
طلحی . [ طَ حی ی ] (ع ص نسبی ، اِ)نام قسمی کاغذ. (ابن الندیم ). نام قسمی کاغذ در قدیم منسوب به طلحةبن طاهر دومین امیر از امرای طاهری .
-
واژههای همآوا
-
تلهی
لغتنامه دهخدا
تلهی . [ ت َ ل َهَْ هی ] (ع مص ) بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || روزگار گذاشتن به چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از...
-
تلحی
لغتنامه دهخدا
تلحی . [ ت َ ل َح ْ حی ] (ع مص ) عمامه به زیر حنک درآورده بستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی الحدیث : نهی عن الاقتعاط و امر بالتحلی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن محمدبن اسماعیل بصری . رجوع به طلحی ابواسحاق طلحة... شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت طلحةبن عبیداﷲبن محمدبن اسماعیل بصری . رجوع به طلحی ابواسحاق طلحةبن عبیداﷲ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمد طلحی اصفهانی . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد طلحی اصفهانی مکنی به ابوالقاسم . رجوع به اسماعیل بن محمدبن فضل بن علی ... شود.
-
زبیبی
لغتنامه دهخدا
زبیبی . [ زَ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن فضل طلحی . برادر اسماعیل است و از ابن منده سماع دارد. سمعانی او را یاد کرده است . (از تاج العروس ).
-
اصفهانی
لغتنامه دهخدا
اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) حافظ ناصرالدین اسماعیل بن محمدبن فضل بن علی بن احمد قرشی طلحی ... رجوع به اصبهانی شود.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن موسی طلحی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب امام صادق (ع ) شمرده و وی مجهول الحال است . ابن اثیر گوید: موسی و اسحاق دو پسر طلحةبن عبیداﷲ قرشی تیمی صحابی اند که نزد معاویه شهادتی باطل بر علیه حجربن عدی کندی دادند و معاوی...
-
اصبهانی
لغتنامه دهخدا
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قوام السنةاسماعیل بن محمدبن احمد طلحی بستی اصفهانی . در حیات پدر خود بسال 526 هَ . ق . درگذشت . صاحب طبقات الشافعیه آرد او را تصانیفی است از قبیل : التحریر فی شرح الجامع الکبیر از بخاری . (از اسماءالمؤلفین...