کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
توسعه طلبی
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ لَ) (اِمص .) گسترش قدرت و قلمرو دولتی به زیان دولت ها و کشورهای دیگر.
-
آزادی طلبی
لغتنامه دهخدا
آزادی طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آزادی طلب . آزادیخواهی .
-
آشوب طلبی
لغتنامه دهخدا
آشوب طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) فتنه جوئی . انقلاب و شورش خواهی .
-
آسایش طلبی
لغتنامه دهخدا
آسایش طلبی . [ ی ِ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) آسایش جویی .
-
فرصت طلبی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ط َ لَ) [ ازع . ] (حامص .) 1 - استفاده از هر زمان و فرصت مناسب برای رسیدن به مقاصد شخصی . 2 - تغییر جهت و نظر بر مبنا و فراخور دگرگونی اوضاع ، اپورتونیسم .
-
جنگ طلبی
لغتنامه دهخدا
جنگ طلبی . [ ج َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) حاصل مصدر از جنگ طلب . طالب جنگ بودن . جنگ خواستن . مقابل صلح طلبی .
-
جفت طلبی
لغتنامه دهخدا
جفت طلبی . [ ج ُ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) گشنی . گشن خواهی . جفت جوئی . جفت خواهی . رجوع به جفت خواهی و جفت جوئی شود.
-
جاه طلبی
لغتنامه دهخدا
جاه طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب )عمل جاه طلب . مقام خواهی . منصب جوئی . رجوع بجاه شود.
-
حقیقت طلبی
لغتنامه دهخدا
حقیقت طلبی . [ ح َ قی ق َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) فعل ِ طلبیدن حقیقت . حقیقت جوئی .
-
ریاست طلبی
لغتنامه دهخدا
ریاست طلبی . [ س َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) دوستداری ریاست . (از فرهنگ فارسی معین ). صفت ریاست طلب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریاست طلب شود.
-
شاه طلبی
لغتنامه دهخدا
شاه طلبی . [ طَل َ ] (حامص مرکب ) عمل شاه طلب . شاه جویی . شاه خواهی .
-
شورش طلبی
لغتنامه دهخدا
شورش طلبی . [ رِ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل شورش طلب .
-
نام طلبی
لغتنامه دهخدا
نام طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) نامجوئی . شهرت طلبی . طالب و خواستار شهرت و معروفیت و آوازه بودن .
-
نان طلبی
لغتنامه دهخدا
نان طلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) تکدی . گدائی . تقاضا : خاقانیا ز نان طلبی آب رخ مریزکآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند. خاقانی .|| پول پرستی . مقابل نام طلبی . رجوع به نام و نان شود.
-
قدرت طلبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qodrattalabi طالب قدرت بودن؛ سلطهجویی.