کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گعده
لهجه و گویش تهرانی
دوره طلبه ها
-
گَدِه ،گعده
لهجه و گویش تهرانی
جلسه تفریحی طلبه ها
-
دانشآموز
واژگان مترادف و متضاد
تلمیذ، شاگرد، طلبه، محصل، نوآموز ≠ معلم
-
تلمیذ
واژگان مترادف و متضاد
دانشآموز، شاگرد، طلبه، محصل ≠ استاد، معلم
-
theologue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الهیات، دانشمند علم دین، طلبه علوم دینی
-
متعلم
واژگان مترادف و متضاد
آموزنده، دانشآموز، تلمیذ، دانشجو، شاگرد، طلبه، متلمذ ≠ معلم
-
طلب
لغتنامه دهخدا
طلب . [ طِ ] (ع ص ، اِ) مرد خواهان زنان . || زن خواسته ٔ مرد و معشوق او. گویند: هو طلب النساء و هی طلبه . ج ، اَطلاب ، طِلبة. (منتهی الارب ).
-
حجره
واژگان مترادف و متضاد
۱. دکان، دکه، غرفه، مغازه، تجارتخانه ۲. کلبه، اتاق، خانه ۳. اتاق طلبه ۴. دکان تاجر
-
محصل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلمیذ، دانشآموز، شاگرد، طلبه ≠ معلم ۲. تحصیلدار ۳. نگهبان، مامور
-
آموزنده
واژگان مترادف و متضاد
آموزشگر، اتابک، استاد، لله، مدرس، مربی، معلم، هیربد ≠ تلمیذ، دانشآموز، شاگرد، طلبه، محصل
-
طلب
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد خواهان زنان . 2 - زن خواستة مرد، معشوق ؛ ج . اطلاب ، طلبه .
-
طالب
واژگان مترادف و متضاد
۱. جوینده ≠ مطلوب ۲. خواهنده، خواهان، خواستار، مایل ۳. محصل، تلمیذ، طلبه ≠ استاد ۴. سالک ≠ پیر، مرید، مرشد
-
بطلة
لغتنامه دهخدا
بطلة. [ ب َ طَ ل َ ](ع ص ) تأنیث بَطَل و از آن است : کانت فلانة شجاعة بطلة. ج ، بطلات . (از اقرب الموارد). || ج ِ باطل : اینان طلبه نیستند بطله اند. (یادداشت مؤلف ).
-
عبدالجمیل
لغتنامه دهخدا
عبدالجمیل . [ ع َ دُل ْج َ ] (اِخ ) در سلک دانشمندان متعین انتظام داشت . و چند گاه در دارالسیاده ٔ سلطانی بقلم دانش نقش افاده بر صحیفه ٔ خاطر طلبه مینگاشت وی به سال 921 هَ . ق . درگذشت . وی معاصر امیر سلطان ابراهیم بود. (رجال حبیب السیر ص 192). و رجو...
-
ارخالق
لغتنامه دهخدا
ارخالق . [ اَ ل ِ / ل ُ ] (ترکی ، اِ) (ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لِق ، علامت نسبت ؛ بمعنی پشتک . منسوب به پشت )قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان . جامه ای که طلبه ٔ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی . || نیم تنه ٔ روئین زنان . || نوعی از قماش نازک .