کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طلایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طلایی
معنی
(طَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به طلا. 2 - ساخته شده از طلا. 3 - دارای رنگ زرد. 4 - (کن .) بسیار باشکوه .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین
۲. به رنگ طلا
۳. پررونق، باشکوه
۴. بسیاردلنشین
برابر فارسی
زرین
دیکشنری
golden, yellow
-
جستوجوی دقیق
-
طلایی
واژگان مترادف و متضاد
۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین ۲. به رنگ طلا ۳. پررونق، باشکوه ۴. بسیاردلنشین
-
طلایی
فرهنگ واژههای سره
زرین
-
طلایی
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به طلا. 2 - ساخته شده از طلا. 3 - دارای رنگ زرد. 4 - (کن .) بسیار باشکوه .
-
واژههای مشابه
-
golden lacquer
لاک طلایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] لاکی که در صورت زدن آن بر برگچههای آلومینیمی، جلوهای طلاگون به آنها میدهد
-
Dorado, Dor, Goldfish
ماهی طلایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) و نزدیک به قطب جنوب آسمان که بخش اعظم اَبر بزرگ ماژلان، ازجمله سحابی بزرگ رتیل، در آن واقع است
-
Gold standard
معیار طلایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] روشی که نزد همه، بهترین روش محسوب شود
-
پنجه طلایی
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) (ص مر.) کنایه از: مهارت و تبحر در حرفه های نوازندگی ، نقاشی ، پزشکی و مانند آن .
-
آب طلایی
لغتنامه دهخدا
آب طلایی . [ طِ / طَ] (ص نسبی ) مذهَّب . || به اکلیل اندوده .
-
رنگ طلایی
لغتنامه دهخدا
رنگ طلایی . [ رَ گ ِ طِ / طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )رنگی است زرد مثل طلا و نسبت آن به رنگ عشاق بدیهی است و شعرای هندی زبان به رنگ معشوق نسبت دهند. (از بهار عجم ) (از آنندراج ). رنگ سفیدی که به زردی زند. و اطلاق آن بر رنگ معشوق نه به اعتبار زردی است...
-
match point
امتیاز طلایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] امتیازی که با کسب آن برندۀ مسابقه تعیین میشود
-
بی بی طلایی
لغتنامه دهخدا
بی بی طلایی . [ طَ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بیرانوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
-
جستوجو در متن
-
golden crown beard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریش طلایی طلایی
-
aureate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکم، طلایی، طلایی رنگ