کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طفلی
/tefli/
معنی
١. [عامیانه] = طفلک
٢. (حاصل مصدر) کودکی؛ خردسالی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طفلی
لغتنامه دهخدا
طفلی . [ طَ لی ی / طَ ف َ لی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به طَفْل یا طَفَل به معنی خاک رس مخصوص . رجوع به دزی ج 2 ص 49 شود.
-
طفلی
لغتنامه دهخدا
طفلی . [ طِ ] (اِ) درخت مقل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).درخت مقل است که دوم نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
طفلی
لغتنامه دهخدا
طفلی . [ طِ ] (حامص ) کودکی .
-
طفلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] tefli ١. [عامیانه] = طفلک٢. (حاصل مصدر) کودکی؛ خردسالی.
-
واژههای مشابه
-
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
دیکشنری فارسی به عربی
فليون
-
واژههای همآوا
-
تفلی
لغتنامه دهخدا
تفلی . [ ت َ ف َل ْ لی ] (ع مص ) برآوردن شپش از سر ولباس . (از اقرب الموارد). || کاویدن پرنده با منقار میان پرهای خود را. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نوزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) no[w]zād طفلی که تازه به دنیا آمده؛ تازهزاییدهشده.
-
طفولیت
واژگان مترادف و متضاد
بچگی، صباوت، طفلی، کودکی، نوباوگی، نوجوانی، خردسالی ≠ کهولت، کلانسالی
-
نق نقو
لغتنامه دهخدا
نق نقو. [ ن ِ ن ِ ] (ص نسبی ) طفلی که نق نق کند. نغنغو.
-
نوزادگی
لغتنامه دهخدا
نوزادگی . [ ن َ / نُو دَ / دِ ] (حامص مرکب ) طفلی . نوزاده بودن .
-
صبی
فرهنگ فارسی معین
(ص با) [ ع . ] 1 - (مص ل .) میل کردن به سوی جوانی و کودکی و بازی . 2 - (اِمص .) کودکی ، طفلی ، طفولیت .
-
طفلک
فرهنگ فارسی معین
(طِ لَ) [ ع - فا. ] (اِمصغ .) 1 - کوچک . 2 - مجازاً: موجود معصوم و بی گناه ، طفلی ، حیوانی .