کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طغرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طغرا
/toqrā/
معنی
۱. چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده میشود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش میکنند. در قدیم بر سر نامهها و فرمانها مینگاشتند: ◻︎ به طاق آن دو ابروی خمیده / مثالی را دو طغرا برکشیده (نظامی۲: ۲۹۰).
۲. [مجاز] فرمان؛ حکم.
۳. [مجاز] ابروی خوبرویان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فرمان، منشور، حکم
۲. نشان صدوراحکام و فرامین
۳. خطی تزیینی
۴. نشان، علامت، مهر
۵. واحد (سند، نامه)
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طغرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرمان، منشور، حکم ۲. نشان صدوراحکام و فرامین ۳. خطی تزیینی ۴. نشان، علامت، مهر ۵. واحد (سند، نامه)
-
طغرا
لغتنامه دهخدا
طغرا. [ طُ ] (اِخ ) تخلص شاعری است از مشهد مقدس ، صاحب دیوان و مثنوی و منشآت که اکثر اشعارش در این کتاب به طریق استناد مذکور است . (آنندراج ).
-
طغرا
لغتنامه دهخدا
طغرا. [ طُ ] (ع اِ) طُغْری ̍. القابی باشد که بر سر فرمان پادشاهان مینویسند، و در قدیم خطی بوده است منحنی که بر سر احکام ملوک میکشیده اند. (برهان ). نوعی از خط پیچیده ٔ حروف که به آن خط بر فرمان پادشاهان القاب نویسند. ظاهراً این لفظ ترکی است ، در مناظ...
-
طغرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] toqrā ۱. چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده میشود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش میکنند. در قدیم بر سر نامهها و فرمانها مینگاشتند: ◻︎ به طاق آن دو ابروی خمیده / مثالی را دو طغرا برکشیده (نظامی۲: ۲۹۰).۲....
-
واژههای مشابه
-
طُغرا
لهجه و گویش تهرانی
واحد شمارش سند
-
فال طغرا
لغتنامه دهخدا
فال طغرا. [ ل ِ طُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فالی است بدین ترتیب که اگر با نیت طلب خیر قرآن را بگشایند و بر ابتدای صفحه ٔ قرآن مجید «بسم اﷲ» یا اسم حق تعالی درآید مبارک است . (از آنندراج ) (غیاث ).
-
واژههای همآوا
-
تقرع
لغتنامه دهخدا
تقرع . [ ت َ ق َرْ رُ ] (ع مص ) برگشتن از پهلو به پهلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : بت اتقرع ؛ ای اتقلب و لاانام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
طُغرا
لهجه و گویش تهرانی
واحد شمارش سند
-
جستوجو در متن
-
ambrosias
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طغرا
-
طغری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] toqrā = طغرا
-
طغرائی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ تر - فا. ] (ص نسب .) 1 - نویسندة طغرا. 2 - رییس دیوان طغرا .
-
monograms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طنز، طغرا