کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعنه زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طعنه گر
لغتنامه دهخدا
طعنه گر. [ طَ ن َ / ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) که پیشه اش عیبجوئی باشد. صاحب آنندراج این لفظ را بدون بیان معنی آن در فرهنگ خویش با بیت بدر چاچی شاهد استعمال آورده است : صحن تو بادجلوه گر روضه ٔ هشت باب راخلق تو باد طعنه گر بوی خوش بهار را.
-
طعنه زنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] ta'nezanan در حال طعنه زدن و سرزنش کردن: ◻︎ با هزار انکار میرفتند راه / زیر لب طعنهزنان بر کار شاه (مولوی: ۵۱۰).
-
طعنه ای
دیکشنری فارسی به عربی
ساخر
-
طعنه امیز
دیکشنری فارسی به عربی
بيرة مرة , ساخر , کبح
-
طعنه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ابرة , تهکم , دعابة , سخرية
-
طعنه و تعریض
لغتنامه دهخدا
طعنه و تعریض . [ طَ ن َ / ن ِ وُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . به کنایه سخن گفتن : سخن به طعنه و تعریض گفت . رجوع به تعریض شود.
-
بباد طعنه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ضائق
-
شماتت و طعنه
فرهنگ گنجواژه
سرزنش.
-
طعنه و لیچار
فرهنگ گنجواژه
سرزنش.
-
طعنه و مسخره
فرهنگ گنجواژه
مسخره.
-
طنز و طعنه
فرهنگ گنجواژه
طعنه.
-
واژههای همآوا
-
طعنهزن
واژگان مترادف و متضاد
ملامتگر، سرزنشگر، سرزنش کننده ≠ ستایشگر، ستانیده، مداح
-
جستوجو در متن
-
ساخر
دیکشنری عربی به فارسی
طعنه اميز , طعنه زن , طعنه اي , کنايه دار , نيشدار , زهرخنده دار
-
ironists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهریمنان، طعنه زن