کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعم آب پنیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
soapy flavour
طعم صابونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی که براثر واکنش چربیها با سدیمهیدروکسید در کره ایجاد میشود
-
metallic flavour
طعم فلزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی که براثر تماس شیر با فلزات خورنده ایجاد میشود
-
cabbagy flavour
طعم کلمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعم ناشی از حرارت دیدن ترکیبات سولفیدریلی شیر
-
rubbery flavour
طعم لاستیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی شبیه به بوی لاستیک کهنه که براثر آلودگی مواد غذایی به ترکیبات گوگرددار ایجاد میشود
-
beany flavour
طعم لوبیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعم ایجادشده در محصولات سویا براثر فعالیت زیمایۀ/آنزیم لیپوکسیداز بر ترکیبات چرب دانۀ سویا
-
fishy taste
طعم ماهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی شبیه به طعم ماهی که ناشی از اکسایش چربیهای موجود در گوشت ماکیان است
-
waxy flavour
طعم مومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی شبیه به طعم پارافین ذوبشده که عموماً در عسل ایجاد میشود
-
musty flavour, mouldy flavour, muddy taste, earthy musty flavour
طعم نموری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گشتهطعمی شبیه به بوی مکانهای بسیار مرطوب که براثر نگهداری نامناسب در بسیاری از مواد غذایی ایجاد میشود
-
light-induced oxidized flavour
طعم نوراکسیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] طعم اکسیدی ایجادشده در شیر براثر اکسایشی که نور عامل آن است
-
ته طعم
لغتنامه دهخدا
ته طعم . [ ت َه ْ طَ ] (اِ مرکب ) طعمی که پس از فروبردن طعام یا شرابی در ذائقه حادث شود. خلاف اولی و غالباً نامطبوع : ته طعم این شراب خوب نیست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ترش طعم
لغتنامه دهخدا
ترش طعم . [ ت ُ / ت ُ رُ طَ ] (ص مرکب ) که طعم ترش دارد. ترش مزه . نامطبوع : انگور نوآورده ترش طعم بودروزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.(گلستان ).
-
خوش طعم
لغتنامه دهخدا
خوش طعم . [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] (ص مرکب )بامزه . لذیذ. گوارا : و چیز خوش طعم چون انگبین و شکر به آن یار کنند تا بوی و طعم آن بدان بپوشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آن چشمه شکافته شود و آبی سرد خوش طعم صافی از آنجا بیرون آید. (تاریخ قم ).
-
خوش طعم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošta'm = خوشمزه
-
بی طعم
دیکشنری فارسی به عربی
عديم الطعم
-
طعم (مزه)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: maza / ta:m طاری: maza / taɂm طامه ای: maza طرقی: maza کشه ای: maza / ta:m نطنزی: maza / ta:m