کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طشور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طشور
لغتنامه دهخدا
طشور. [ طَ ] (ع اِ) طیرانه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به طشیر شود.
-
واژههای همآوا
-
تشور
لغتنامه دهخدا
تشور. [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) تشویر خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شرمنده شدن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). شوریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشویر شود.
-
جستوجو در متن
-
طشیر
لغتنامه دهخدا
طشیر. [ طَ ] (ع اِ) طیرانه است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به طشور شود.
-
طیرانه
لغتنامه دهخدا
طیرانه . [ طَ ن َ / ن ِ ] (ازع ، اِ) نوعی از فطر و از آن بزرگتر. و تازه ٔ او سفید و زرد و خشک او سرخ است و در زیر درخت بلوط و زیتون میروید، و از سموم قتاله است حتی بوئیدن آن . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نباتیست مانند فطر و بزرگتر از آن و در شب مانند چراغ ...