کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طسیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طسیع
لغتنامه دهخدا
طسیع. [ طَ ] (ع ص ) مرد شوخ چشم بی غیرت . || مرد حریص بی خیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
تسیع
لغتنامه دهخدا
تسیع. [ ت َ ] (ع اِ) نه یک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تُسع. (اقرب الموارد) (المنجد). ج ،اتساع . (ناظم الاطباء).
-
تصیع
لغتنامه دهخدا
تصیع. [ ت َ ص َی ْ ی ُ ](ع مص ) جنبیدن آب بر زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خشک شدن گیاه . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
طسع
لغتنامه دهخدا
طسع. [ طَ س ِ ] (ع ص ) مرد شوخ چشم . || بی غیرت . || حریص بی خیر. طسیع مثله فی الکل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بی غیرت
لغتنامه دهخدا
بی غیرت . [ غ َ / غ ِ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + غیرت ) (در تداول عوام ) بی حمیت . (آنندراج ). بی ناموس . بی شرف . نامرد و آنکه دارای غیرت و عصبیت نباشد. (ناظم الاطباء). بی رگ . که به ناموس خویش رشگن نبود. بی ناموس . بی رشگ . بی حمیت . بی نام و ننگ . ب...
-
حریص
لغتنامه دهخدا
حریص . [ ح َ ] (ع ص ) آنکه فزونی طلبد. آنکه زیادتی خواهد. آزمند. آزوَر. (دهار). آزور. آزپرور. آزآور. شره . آزناک . آزدار. زیادت جوی . زیادت طلب . شحشح . شحشاح . شحشحان . شحیح . طامع. طسع. طسیع. طمع. هقع. طماع . طمعکار. ولوع . مولع. (دهار). حلس . نهیم...