کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طسی
لغتنامه دهخدا
طسی ٔ. [ طَ ] (ع ص ) مرد دل گرفته . مرد تخمه زده از روغن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
تثی
لغتنامه دهخدا
تثی . [ ت َ ] (ع اِ) پست مقل . (ازقطر المحیط) (ناظم الاطباء). || پوست بر خرما. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
طثی
لغتنامه دهخدا
طثی . [ طَثا ] (ع اِ) چوبهای خُرد. (منتهی الارب ). ج ، طثیة.
-
تسی
لغتنامه دهخدا
تسی . [ ] (اِخ ) دهی در ناحیه ٔچرام کوه گیلویه است که در هفت فرسخ و نیم مشرق تل گرد واقع است . (از فارسنامه ٔ ناصری بخش دوم ص 272).
-
تسی
لغتنامه دهخدا
تسی . [ ت َ ] (اِ)تشی و خارپشت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشی شود.
-
تسی
لغتنامه دهخدا
تسی . [ ت ِ ](اِ) حقی که قماربازان صاحب خانه را دهند از برده های خویش . و این کلمه با تسو و تسگ از یک اصل است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تسگ و تسو شود.
-
تِسی
لهجه و گویش تهرانی
شَتَل،شیتیل(10درصد باج قمار)