کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طسم
لغتنامه دهخدا
طسم . [ طَ س َ ] (ع مص ) ناگوار گردیدن . || نفخ کردن شکم . || (اِ) تیرگی و تاریکی اول شب . || تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طسم
لغتنامه دهخدا
طسم . [ طا سین ْ میم ْ ](اِخ ) در مفتتح سوره های الشعراء و القصص از حروف مقطعه ٔ اوایل پاره ای از سوره های قرآن است ، و مفسران رادر معنی آن اختلافات بسیار است . ابوالفتوح رازی در تفسیر خویش آورده که والبی گوید: نامی است از نامهای خدا. عکرمه گفته که ع...
-
طسم
لغتنامه دهخدا
طسم .[ طَ ] (اِخ ) قبیله ای است از عاد و آن از اولاد طسم بن لاوی بن سام بن نوح علیه السلام بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قومی از عرب بائده و ایشان بنوطسم بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح علیه السلام اند و جوهری گوید: از عاد باشند و منزلشان احقاف یمن بود...
-
طسم
لغتنامه دهخدا
طسم . [ طَ ] (ع مص ) مثل الطمس . (زوزنی ). ناپدید گردیدن . طسوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طسم
فرهنگ واژگان قرآن
از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده که طس معنايش "انا الطالب السميع المبدي و المعيد : من (خداوند) منم طالب شنواي آغازگر و باز گرداننده "است )
-
واژههای مشابه
-
ذوات طسم
لغتنامه دهخدا
ذوات طسم . [ ذَ ت ُ طَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) سورتها از قرآن که به طسم آغاز شود. و آنان را طواسیم نیز نامند.
-
جستوجو در متن
-
اطسام
لغتنامه دهخدا
اطسام . [ اَ] (ع اِ) ج ِ طَسْم . (متن اللغة). رجوع به طسم شود.
-
عنز
لغتنامه دهخدا
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) نام زنی بود از قبیله ٔ طسم . رجوع به عنز یمامة شود.
-
طسوم
لغتنامه دهخدا
طسوم . [ طُ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن : طسم الشی ٔ طُسوماً. کذا فی طسم الطریق . لغةٌ فی طمس ، علی القلب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || طسمته ؛ ناپدید کردم او را. (منتهی الارب ).
-
جدیس
لغتنامه دهخدا
جدیس . [ ج َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اینان بنوجدیس بن ارم بن سام بن نوح باشند. طبری گوید: جدیس بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح (ع ) که در جوار منازل طسم جای داشتند و در جنگ با طسم هلاک شدند و ایشان قبیله ٔپنجم از اقوام عرب ...
-
ابوی
لغتنامه دهخدا
ابوی . [ اُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام دو قریه براه بصره بمکّه منسوب به طسم و جدیس .
-
شعرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شعراء، جمعِ شاعر] šo'arā ۱. شاعران.۲. بیستوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲۷ آیه؛ جامعه؛ طسم.
-
اسود
لغتنامه دهخدا
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عفان . مؤلف مجمل التواریخ والقصص در ترجمه ٔ حسان بن تبع گوید: از دست جذیمةالابرش ، ملکی بود به یمامه ، نام او عملوق ، و ستمکاره بود و بر زنان و دختران رعیت دست دراز کردی و از گریختگان طسم و جدیس قومی به یمامه مقام داشتند، ...