کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طریق الوادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رَسم و طَریق
فرهنگ گنجواژه
شیوه.
-
دگرگون کردن از طریق متابولیزم
دیکشنری فارسی به عربی
ايض (فعل ماض)
-
غیبگویی(از طریق ایجاد رابطه با مردگان)
دیکشنری فارسی به عربی
استحضار الارواح
-
جستوجو در متن
-
راشیا الوادی
لغتنامه دهخدا
راشیا الوادی . [ ش َ ی ْ یَل ْ ] (اِخ ) رجوع به راشیا شود.
-
بنات الوادی
لغتنامه دهخدا
بنات الوادی . [ ب َ تُل ْ] (ع اِ مرکب ) راههای مختلف بیابان . (از المرصع).
-
lily of the valley
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیلی دره، گل برف، زنبق الوادی، موگه بهار
-
غثو
لغتنامه دهخدا
غثو. [ غ َث ْوْ ] (ع مص ) غثاء آوردن سیل و درشورانیدن چراگاه را: غثا الوادی غثواً. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زیاد شدن خاشاک در جائی : غثا الوادی غثواً و غُثُوّاً؛کثر فیه الغثاء. غُثُوّ. غثی . (اقرب الموارد). || به تهوع آوردن . ایجاد استفراغ . (دز...
-
مضائف
لغتنامه دهخدا
مضائف . [ م َ ءِ ] (ع اِ) مضائف الوادی ؛ کرانه های وادی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و فی الحدیث : «ان العدو یوم حنین کمنوا فی احناء الوادی و مضائفه ». (اللسان از ذیل اقرب الموارد). || غم ها و اندوه ها. رجوع به مضیفه شود.
-
گولیت
لغتنامه دهخدا
گولیت . (اِخ ) یا فم الوادی . تلفظ عربی آن غولیت است . رجوع به گولت شود.
-
وادی
لغتنامه دهخدا
وادی . (اِخ ) یحیی بن ابی عبیدةبن الوادی که در حدیث ثقه بوده . (معجم البلدان ).
-
شاطی ٔ النهر
لغتنامه دهخدا
شاطی ٔ النهر. [ طِ ئن ْ ن َ ] (اِخ ) شاطی ٔ عثمان . شاطی ٔ الوادی . رجوع به شاطی ٔ عثمان شود.
-
منعطف
لغتنامه دهخدا
منعطف . [ م ُ ع َ طَ ] (ع اِ) منعطف الوادی ؛ خم رودبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ابیض
لغتنامه دهخدا
ابیض . [ اَ ی َ ](اِخ ) (الوادی الَ ....) رجوع به وادی الأبیض شود.
-
حافتان
لغتنامه دهخدا
حافتان . [ ف َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حافة: حافتا الوادی ؛ دو کرانه ٔ وادی . (منتهی الارب ).
-
وادی
لغتنامه دهخدا
وادی . (اِخ ) عمربن داودبن زاذان غلام عثمان بن عفان که معروف به عمربن الوادی المغنی و از مهندسان روزگار ولیدبن یزیدبن عبدالملک بود. (معجم البلدان ).