کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طریح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طریح
لغتنامه دهخدا
طریح . [ طَ ] (ع ص ) جای دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || انداخته شده . (منتخب اللغات ). بمعنی مطروح . || (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طریح
لغتنامه دهخدا
طریح . [ طُ رَ ] (اِخ ) الثقفی ابن اسماعیل بن عُبیدبن اسیدبن علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی . مادر وی خزاعیة دختر عبداﷲبن سباع ابوالصلت ،شاعر مشهور عرب بوده است . در دولت بنی امیه نشو و نما یافت ، همه ٔ قریحه ٔ خویش را در مدح ولیدبن یزید بکار برد. وی مخ...
-
واژههای همآوا
-
تریه
لغتنامه دهخدا
تریه . [ ت َ رَی ْ ی ُه ْ ] (ع مص )شد و آمد کردن میغ و کوراب . (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن و ناپدید شدن سراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نمایان و ناپدید شدن سراب . (از اقرب الموارد).
-
تریه
لغتنامه دهخدا
تریه . [ ت ُ ی ِ ] (اِخ ) از نویسندگان خوش طبع و شیرین بیان فرانسوی است . وی بسال 1823 م . متولد شد و در سال 1907 م . درگذشت . او راست رایمند. و سوواژئون وی به عضویت آکادمی فرانسه نایل آمد.
-
جستوجو در متن
-
ابوالصلت
لغتنامه دهخدا
ابوالصلت . [ اَ بُص ْ ص َ ](اِخ ) طریح بن اسماعیل شاعر. رجوع به طریح ... شود.
-
زبنة
لغتنامه دهخدا
زبنة. [ زَ ب ُن ْ ن َ ] (ع اِ) پای شتر است از زبن بمعنی دفع زیرا که با آن دفع میکند و میراند. طریح گوید:غبس خنابس کلهن مصدرنهد الزبنة کالعریش شتیم . (از تاج العروس ) (لسان العرب ).زبنة الناقه ؛ پای ناقه است که حالب را با آن از خود میراند. (متن اللغة)...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عباس نجفی . در کتاب امل الامل چنین آمده است که وی از فضلا و صالحان بوده است و از طریق مولای ما محمد باقربن محمدتقی مجلسی از پدرش روایت میکند. (تنقیح المقال ممقانی ص 199). و صاحب روضات الجنات او را چنین تعریف میکند: از فضلای م...
-
حسام الدین طریحی
لغتنامه دهخدا
حسام الدین طریحی . [ ح ُ مُدْ دی طُ رَ ] (اِخ ) فرزند جمال الدین بن محمدعلی بن احمدبن طریح نجفی معاصر شیخ حرّ عاملی (متوفی 1104 هَ . ق .) است . او راست : «شرح فوائد صمدیه » و شرح مبادی الاصول علامه ٔ حلی و تفسیر قرآن و شرح فخریه در فقه و «التبصرةالجل...
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) طریحی ، فخرالدین بن محمدبن علی بن احمدبن طریح نجفی ، معروف به شیخ طریحی . صاحب تفسیر مجمعالبحرین . مردی فاضل ، پرهیزگار، فقیه و شاعر بود و علاوه بر اثر معروفی که ذکر آن رفت کتب دیگری در فقه و مجموعه ای از خطابه ها و ...