کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طروف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طروف
لغتنامه دهخدا
طروف . [ طُ ] (ع اِ) ج ِ طرف .
-
جستوجو در متن
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طِ ] (ع ص ، اِ) مرد کریم الطرفین . ج ، اطراف ، و در صفت غیر مردم بر طُروف جمع شود اکثر. || اسب گرامی نژاد نجیب الاطراف . یا صفت مذکر است خاصةً. ج ، طُروف ، اطراف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب گوهری . (مهذب الاسماء) : هزاران طرف زرین طوق بس...
-
طیرانه
لغتنامه دهخدا
طیرانه . [ طَ ن َ / ن ِ ] (ازع ، اِ) نوعی از فطر و از آن بزرگتر. و تازه ٔ او سفید و زرد و خشک او سرخ است و در زیر درخت بلوط و زیتون میروید، و از سموم قتاله است حتی بوئیدن آن . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نباتیست مانند فطر و بزرگتر از آن و در شب مانند چراغ ...
-
اطراف
لغتنامه دهخدا
اطراف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 67). کنارها و گوشه ها. و فارسیان این را بجای مفرد استعمال کرده به «ها» و «الف » جمع نمایند : بدان تا دو سه خرقه آری بهم بسر می دویدی به اطرافها . کمال اسماعیل...