کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرمسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرمسة
لغتنامه دهخدا
طرمسة. [ طَ م َ س َ ] (ع مص ) ترنجیده شدن . گرفته شدن . ترش روی گردیدن . آژنگ افکندن میان دو ابرو. || سپسایکی رفتن . || سپسایکی برگشتن . || گریختن . || محو کردن . پاک کردن نبشته را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
ترمسة
لغتنامه دهخدا
ترمسة. [ ت َ م َ س َ ] (ع مص ) غایب شدن از جنگ یا از شور و شغب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ترمسة
لغتنامه دهخدا
ترمسة. [ ت َ م َ س َ / س ِ ] (اِ) وزنی معادل دو قیراط. (مفاتیح ). وزنه ای که معادل هشت گندم و یا دو نخود باشد. (ناظم الاطباء). نصف دانگ که دو قیراط می شود. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب ).
-
ترمسة
لغتنامه دهخدا
ترمسة. [ ت ُ م ُ س َ ] (ع اِ) سردابه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، یقال : حفر ترمسة تحت الارض .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حفر ترمسة؛ ای سرداباً. و در تاج العروس نویسد تاء زائد است . چه آن از رَمَس َالشی ٔ است ؛ پوش...
-
جستوجو در متن
-
سپسایگی
لغتنامه دهخدا
سپسایگی . [ س ِ پ َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) رجعت و بازگشت و حرکت قهقری . (ناظم الاطباء). این کلمه با فعل رفتن ، برگشتن ، برگردیدن ، برگرداندن ، بازگشتن آید: ارجاع ؛ دست سپسایگی دراز کردن بگرفتن چیزی . اقعناس ؛ سپسایگی بازگشتن . میاط؛ سپسایگی بازگشتن...
-
گریختن
لغتنامه دهخدا
گریختن . [گ ُ ت َ ] (مص ) پهلوی ویرختن (از ویرچ ) (فرار کردن )از ایرانی باستان وی + ریک از رئک «بارتولمه 1479« »نیبرگ ص 244». فرار کردن . بسرعت دور شدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرار. (آنندراج ). دررفتن . بهزیمت شدن . اِجعاظ. (منتهی الارب ). اِدفان ...
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...